کلمه جو
صفحه اصلی

شیبانیه

فرهنگ فارسی

منسوب به شیبان شیبانیان

لغت نامه دهخدا

شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است درساحل خابور در نزدیکی قرقیسا. (از معجم البلدان ).


شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ خوارج ثعالبه ، و از یاران شیبان بن سلمة می باشند. عقیده ٔآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از فِرَق ده گانه ٔ مذهب مشبهه . (بیان الادیان ). هم اصحاب شیبان بن سلمة. قالوا بالجبر و نفی القدر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات ). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود.


شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به شیبان . شیبانیان . رجوع به شیبان و شیبانیان شود.


( شیبانیة ) شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به شیبان. شیبانیان. رجوع به شیبان و شیبانیان شود.

شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از فرقه خوارج ثعالبه ، و از یاران شیبان بن سلمة می باشند. عقیده ٔآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند.( از کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از فِرَق ده گانه مذهب مشبهه. ( بیان الادیان ). هم اصحاب شیبان بن سلمة. قالوا بالجبر و نفی القدر. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات ). رجوع به حروریه و خوارج و شیبان بن سلمه شود.

شیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] ( اِخ ) قریه ای است درساحل خابور در نزدیکی قرقیسا. ( از معجم البلدان ).


کلمات دیگر: