کلمه جو
صفحه اصلی

شیاله

فرهنگ فارسی

النبشاله در تداول مردم مغرب به لغت اندلس امسوح است و آنرا انابینی نیز گویند تباتی است بزرگ خرد آن مابین شجره گیاه مانند نی مجوف و گره دار و منبت آن اغلب در سنگلاخها و کنار آبها و خرد آن باندازه یک وجب یا بیشتر و ساق آن خشبی صلب به ستبری انگشتی است از ساق آن شاخهای بسیار باریک صلب گره دار روئیده که چون بکشند مواضع بند های آنرا شاخها از هم جدا کرده و برگ آن مانند برگ زیتون شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ باندازه نخودی و پس از سرخ شدن سیاه می گردد .

لغت نامه دهخدا

( شیالة ) شیالة. [ ل َ ] ( ع اِمص ) حرفه حمالی. ( از ذیل اقرب الموارد ).
شیاله. [ ] ( ع اِ ) النبشالة در تداول مردم مغرب. ( مفردات ابن بیطار ج 1 ص 56 ). به لغت اندلس امسوح است ، و آنرا انابینی نیز گویند. نباتی است بزرگ و خرد آن مابین شجر و گیاه و مانند نی مجوف و گره دار و منبت آن اغلب در سنگلاخ ها و کنار آبها و خرد آن به اندازه یک وجب یا بیشتر و ساق آن خشبی صلب به ستبری انگشتی است و از ساق آن شاخهای بسیار باریک صلب گره دارروئیده که چون مواضع بندهای آنرا بکشند شاخها از هم جدا گردد و برگ آن مانند برگ زیتون شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ به اندازه نخودی و پس از خشک شدن سیاه میگردد. رجوع به مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56 و تذکره داود ضریر انطاکی ص 59 و مخزن الادویه و امسوح شود.

شیاله . [ ] (ع اِ) النبشالة در تداول مردم مغرب . (مفردات ابن بیطار ج 1 ص 56). به لغت اندلس امسوح است ، و آنرا انابینی نیز گویند. نباتی است بزرگ و خرد آن مابین شجر و گیاه و مانند نی مجوف و گره دار و منبت آن اغلب در سنگلاخ ها و کنار آبها و خرد آن به اندازه ٔ یک وجب یا بیشتر و ساق آن خشبی صلب به ستبری انگشتی است و از ساق آن شاخهای بسیار باریک صلب گره دارروئیده که چون مواضع بندهای آنرا بکشند شاخها از هم جدا گردد و برگ آن مانند برگ زیتون شکوفه ندارد و ثمر آن سرخ به اندازه ٔ نخودی و پس از خشک شدن سیاه میگردد. رجوع به مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56 و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 59 و مخزن الادویه و امسوح شود.


شیالة. [ ل َ ] (ع اِمص ) حرفه ٔ حمالی . (از ذیل اقرب الموارد).



کلمات دیگر: