کلمه جو
صفحه اصلی

ریط

فرهنگ فارسی

ولیم متولد ۱۸۳٠ متوفای ۱۸۸۸ م . وی در هند پا به عرصه گذاشت و در سکاتلند به تحصیل پرداخت و در لیدن زبان عربی را فرا گرفت .

لغت نامه دهخدا

ریط. [ رَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَوط. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به روط شود.


ریط. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَیطَة. (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چادر یک تخته . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به ریطة شود.


ریط. [ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ رَیطَة. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). چادر یک تخته. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به ریطة شود.

ریط. [ رَ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَوط. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به روط شود.

ریط. [ رَ ] ( اِخ ) ولیم ( 1830 - 1888 م. ). وی در هند پا به عرصه وجود گذاشت و در اسکاتلند به تحصیل پرداخت و در لیدن زبان عربی را فراگرفت و عهده دار سرپرستی کتابهای خطی شرقی در لندن شد و از سال 1875 م. تا آخر عمر در کمبریج به تدریس زبان عربی پرداخت. ( از معجم المطبوعات مصر ).

ریط. [ رَ ] (اِخ ) ولیم (1830 - 1888 م .). وی در هند پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و در اسکاتلند به تحصیل پرداخت و در لیدن زبان عربی را فراگرفت و عهده دار سرپرستی کتابهای خطی شرقی در لندن شد و از سال 1875 م . تا آخر عمر در کمبریج به تدریس زبان عربی پرداخت . (از معجم المطبوعات مصر).



کلمات دیگر: