کلمه جو
صفحه اصلی

سنگار

فرهنگ فارسی

همان سنجار است

لغت نامه دهخدا

سنگار. [ س َ ] ( اِ ) همراه و رفیق پس در این صورت دو کس که با هم بجایی روند هم سنگار یکدیگر باشند وهمچنین اگر در کشتی در دریا با هم براه روند نیز هم سنگار خواهند بود. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ).

سنگار. [ س َ ] ( اِ ) لغت هندی الاصل است به معنی آرایش که زنان کنند و آنرا بفارسی هرهفت گویند، زیرا که تمام آن از هفت چیز میباشد. ( آنندراج ).

سنگار. [ س َ ] ( اِخ ) همان سنجار است. رجوع به التفهیم ، سنجار و ایران باستان ج 3 ص 2485 و 2479 شود.

سنگار. [ س َ ] (اِ) لغت هندی الاصل است به معنی آرایش که زنان کنند و آنرا بفارسی هرهفت گویند، زیرا که تمام آن از هفت چیز میباشد. (آنندراج ).


سنگار. [ س َ ] (اِ) همراه و رفیق پس در این صورت دو کس که با هم بجایی روند هم سنگار یکدیگر باشند وهمچنین اگر در کشتی در دریا با هم براه روند نیز هم سنگار خواهند بود. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ).


سنگار. [ س َ ] (اِخ ) همان سنجار است . رجوع به التفهیم ، سنجار و ایران باستان ج 3 ص 2485 و 2479 شود.



کلمات دیگر: