قصبه ایست بخوزستان گروهی از محدثان بدین قصبه منسوبند شهرکی است از اقلیم خوزستان بر دوازده فرسنگی اهواز .
حویزه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( حویزة ) حویزة. [ ح ُ وَ زَ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر حوزه. ( معجم البلدان ). رجوع به حوزه شود.
حویزه. [ ح ُ وَ زَ ] ( اِخ ) قصبه ای است بخوزستان ، گروهی ازمحدثان بدین قصبه منسوبند. ( از منتهی الارب ). شهرکی است از اقلیم خوزستان بر دوازده فرسنگی اهواز. ( ابن خلکان ). روستای بزرگی است در نواحی بصره. ( الانساب ).
حویزه. [ ح ُ وَ زَ ] ( اِخ ) قصبه ای است بخوزستان ، گروهی ازمحدثان بدین قصبه منسوبند. ( از منتهی الارب ). شهرکی است از اقلیم خوزستان بر دوازده فرسنگی اهواز. ( ابن خلکان ). روستای بزرگی است در نواحی بصره. ( الانساب ).
حویزه . [ ح ُ وَ زَ ] (اِخ ) قصبه ای است بخوزستان ، گروهی ازمحدثان بدین قصبه منسوبند. (از منتهی الارب ). شهرکی است از اقلیم خوزستان بر دوازده فرسنگی اهواز. (ابن خلکان ). روستای بزرگی است در نواحی بصره . (الانساب ).
حویزة. [ ح ُ وَ زَ ] (ع اِ مصغر) مصغر حوزه . (معجم البلدان ). رجوع به حوزه شود.
دانشنامه عمومی
این کلمه از حَ وَ زَ که از داشتن می آید و به معنی حیازت داشتن، داشتن در حوزه خود داشتن می آید
کلمات دیگر: