سنگی که داروها را بر روی آن سایند . مدوک .
سنگ صلایه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سنگ صلایه. [ س َ گ ِ ص َ ی َ / ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که داروها را بر روی آن سایند. ( آنندراج ). مداک. مدوک. ( منتهی الارب ) :
گرز او مغفر چون سنگ صلایه شکند
در سرش مغز چو خایسک که خایه شکند.
گرز او مغفر چون سنگ صلایه شکند
در سرش مغز چو خایسک که خایه شکند.
منوچهری.
کلمات دیگر: