کلمه جو
صفحه اصلی

سروگوش کسی جنبیدن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> سروگوش کسی جنبیدن
میل به جنس مخالف داشتن؛ به موضوع های جنسی / سیاسی گرایش داشتن
مثال:
مگر خود من چهارده ساله شوهر نکردم؟... زیور هم وقتش است دیگر و تازه خیلی هم بیشتر از سنش سروگوشش می جنبد.
( هدا – شوهران زیورخانم )

از شما چه پنهان، خود ملائکه هم گرچه در ظاهر خیلی جانماز آب می کشیدند، ولی آنها هم بلاشک یک چیزیشان می شد و واضح بود که دلشان می شگند و سروگوششان می جنبد.
( محمدعلی جمال زاده – صحرای محشر )


کلمات دیگر: