( کسی آه ندارد تا با ناله سودا کند ) معنی اصطلاح -> کسی آه ندارد تا با ناله سودا کند
او بسیار فقیر / بی چیز است
مثال:
اما زن ناقص العقلم هر شب بنای سرزنش را گذاشته و می گفت: «هی برو زه زه زه سرِپا بنشین، خایه بلرزان، شب با ریش وپشم تارنکبوتی برگرد، درصورتی که همسایه مان حاج علی که یک سال پیش آه نداشت تا با ناله سودا کند، کم کم داخل آدم شده و بروبیایی پیدا کرده...
( یکی بود یکی نبود – جمال زاده )
او بسیار فقیر / بی چیز است
مثال:
اما زن ناقص العقلم هر شب بنای سرزنش را گذاشته و می گفت: «هی برو زه زه زه سرِپا بنشین، خایه بلرزان، شب با ریش وپشم تارنکبوتی برگرد، درصورتی که همسایه مان حاج علی که یک سال پیش آه نداشت تا با ناله سودا کند، کم کم داخل آدم شده و بروبیایی پیدا کرده...
( یکی بود یکی نبود – جمال زاده )