کلمه جو
صفحه اصلی

کسی را سکه ی یک پول کردن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> کسی را سکه ی یک پول کردن
کسی را بی آبرو کردن
مثال:
وای به روزی که کسی با او در می افتاد؛ سر گذر منتظر می شد و همین که آن آدم بیچاره را می دید، دست ها را به کمرش می زد، هرچه فحش و بدوبی راه بلد بود، نثارش می کرد و او را سکه ی یک پول می کرد.


کلمات دیگر: