معنی اصطلاح -> دست پیش گرفتن تا / که / برای اینکه پس نیفتند
برای رفع اتهام از خود، تقصیر را به گردن دیگری انداختن؛ طلبکاری کردن در عین آگاهی به اینکه بدهکار است.
مثال:
حالا دست پیش گرفته که پس نیفتد، برای اینکه به خاطر کثافت کاری هایش مورد مواخذه قرار نگیرد، دیگران را متهم می کند.
برای رفع اتهام از خود، تقصیر را به گردن دیگری انداختن؛ طلبکاری کردن در عین آگاهی به اینکه بدهکار است.
مثال:
حالا دست پیش گرفته که پس نیفتد، برای اینکه به خاطر کثافت کاری هایش مورد مواخذه قرار نگیرد، دیگران را متهم می کند.