کلمه جو
صفحه اصلی

کسی را سر زبان ها انداختن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> کسی را سرِ زبان ها انداختن
آبروی کسی را بردن؛ کسی را رسوا کردن
مثال:
- عکسی که او را در یکی شهرهای اروپا همراه با یک دختر جوان نشان می داد، در اینترنت گذاشتند و او را سر زبان ها انداختند.
- دختر، این چه دامنیه که پوشیدی، می خوای ما رو سر زبون ها بندازی؟


کلمات دیگر: