معنی اصطلاح -> دست شکسته ای زیر سر کسی داشتن
رازی / سری / سابقه ای منفی نزد کسی داشتن که برملا شدنش باعث رسوایی و دردسر شود
مثال:
آقای رئیس با همه با خشونت و آمرانه رفتار می کرد و فقط به محسنی احترام می گذاشت. همین امر باعث شده بود که بعضی ها فکر می کردند، دست شکسته ای زیر سر او دارد.
رازی / سری / سابقه ای منفی نزد کسی داشتن که برملا شدنش باعث رسوایی و دردسر شود
مثال:
آقای رئیس با همه با خشونت و آمرانه رفتار می کرد و فقط به محسنی احترام می گذاشت. همین امر باعث شده بود که بعضی ها فکر می کردند، دست شکسته ای زیر سر او دارد.