کلمه جو
صفحه اصلی

سر یا کله ی کسی را خوردن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> سر / کله ی کسی را خوردن
1- پس از مرگ کسی زنده ماندن
2- با پرحرفی خود کسی را آزار دادن
مثال:
1- می گفتند سر شوهرهایش را می خورد، شوم است و از این حرف ها، زیرا دو شوهر اولش پس از چند سال زندگی مشترک با او مرده بودند، اما هیچ کس نمی پرسید که شوهرها در هنگام ازدواج با او چه سن وسالی داشتند و خود او چندساله بود.
2- هروقت خاله خانم به خانه ی ما می آمد پدرم فراری می شد. می گفت: حوصله ی این پیرزن را ندارم، با حرف های تکراریش کله ی آدم را می خورد.
توضیح:
همچنین ← «سر کسی را بردن»


کلمات دیگر: