کلمه جو
صفحه اصلی

سرجهازی کسی یا چیزی بودن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> سرجهازی کسی / چیزی بودن
در معنی مجازی: شخص یا چیزی که باید به اجبار همراه با یک شخص یا چیز دیگر پذیرفت
مثال:
- سرجهازی هایی که آقای وزیر با خودش آورد، بعد از رفتن او هم با همان عنوان کارشناس در وزارت خانه جا خوش کرده اند.
- این آقا سرجهازی این شرکت است. او را در موقع بستن قرارداد به ما تحمیل کردند.
توضیح:
سرجهازی دو معنی دارد: 1- آنچه علاوه بر جهیزیه از طرف پدرومادر عروس به او داده شود ( مانند مال غیرمنقول )
2- خدمتکاری که همراه عروس به خانه ی داماد رود.
در این اصط. با طنزی اشاره به معنی دوم واژه ی سرجهازی است.


کلمات دیگر: