کلمه جو
صفحه اصلی

چشم چراندن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چیز مرغوب یا شخص محبوب را تماشا کردن .
کنایه از اکتساب فیض دیدار کردن و دیدن چیز مرغوب و تماشا کردن آنرا .

لغت نامه دهخدا

چشم چراندن. [ چ َ / چ ِ چ َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از اکتساب فیض دیدار کردن و دیدن چیز مرغوب و تماشا کردن آن را. ( آنندراج ) :
چون چشم از چراندن چشم است رزق ما
نی همچو دیگران بشکم زنده ایم ما.
صائب ( از آنندراج ).
|| به نظر ریبه در زنی دیدن. رجوع به چشم چرانی شود.


کلمات دیگر: