کلمه جو
صفحه اصلی

تبطیه

فرهنگ فارسی

درنگی شدن درنگی کردن

لغت نامه دهخدا

( تبطیة ) تبطیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) درنگی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). درنگی کردن. ( دهار ). تبطئة. رجوع به تبطئة شود.

تبطیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) درنگی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). درنگی کردن . (دهار). تبطئة. رجوع به تبطئة شود.


تبطئة. [ ت َ طِ ءَ ] (ع مص ) درنگی کردن . (زوزنی ). درنگ کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). درنگی و آهستگی . (ناظم الاطباء). رجوع به تبطیة شود.


( تبطئة ) تبطئة. [ ت َ طِ ءَ ] ( ع مص ) درنگی کردن. ( زوزنی ). درنگ کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). درنگی و آهستگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تبطیة شود.


کلمات دیگر: