کنایه از افتاب
باز زر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باز زر. [ زِ زَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باز زرین پر، کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( آنندراج ) :
خیز که باز باز زر بر سر چتر نیلگون
گشت پدید باز مرغ از غم دل فغان گرفت.
خیز که باز باز زر بر سر چتر نیلگون
گشت پدید باز مرغ از غم دل فغان گرفت.
( از آنندراج ).
صفت آفتاب. ( مجموعه مترادفات ). و رجوع به باز زرین پر شود.کلمات دیگر: