کلمه جو
صفحه اصلی

سم هریس

دانشنامه عمومی

ساموئل بنجامین هریس (به انگلیسی: Samuel (Sam) Benjamin Harris) (زاده ۹ آوریل ۱۹۶۷) نویسندهٔ آمریکایی، فیلسوف عصب پژوه، وبلاگ ​نویس و میزبان پادکست است. او یک منتقد دینی و مبلغ حق آزادی در انتقاد از آن است. در مقاله های او مباحثی همچون دین، اخلاق، عصب شناسی، اختیار، تروریسم و دفاع شخصی بررسی شده، و کتاب اول او، پایان ایمان (۲۰۰۴)، انتقادی است بر مذهب سازمان یافته. از او به عنوان یکی از چهار چهره برجسته خداناباوری نو یاد می شود که در کنار ریچارد داوکینز، دنیل دنت و کریستوفر هیچنز قرار می گیرد.
پایان ایمان
نامه ای به ملت مسیحی
چشم انداز اخلاقی: چگونه علم می تواند ارزش های انسانی را تعیین کند
Lying
Free Will
Waking Up: A Guide to Spirituality Without Religion
Islam and the Future of Tolerance
در کتاب چشم اندازی به اخلاق (The Moral Landscape) که در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید، هریس استدلال می کند که علم قادر است پاسخگوی مسائل اخلاقی باشد و به بهبود کیفیت زندگی انسان کمک کند. از دیگر کتاب های او می توان به دروغ گفتن (Lying) که به صورت یک مقاله طولانی در سال ۲۰۱۱ نگارش شده است، کتاب کوتاه ارادهٔ آزاد (Free Will) در سال ۲۰۱۲، و کتاب بیدار شدن: راهنمایی برای معنویت بدون مذهب (Waking Up: A Guide to Spirituality Without Religion) در سال ۲۰۱۴ اشاره کرد. در سال ۲۰۱۵، هریس با همکاری ماجد نواز، نویسندهٔ بریتانیایی، کتاب دیگری با عنوان اسلام و آیندهٔ دگراندیش پذیری: یک گفتگو (Islam and the Future of Tolerance: A Dialogue) به انتشار رساند.
هریس شاگرد ورزش رزمی است و به سبک جوجیتسو برزیلی تمرین می کند. او در گذشته برای مدتی گیاه خوار بود، ولی پس از ۶ سال بعلت دلایل پزشکی آن را کنار گذاشت. در سال ۲۰۱۵، او دوباره به گیاه خواری بازگشت و قصد دارد در نهایت به وگانیسم ها بپیوندد.
در سال ۲۰۰۴، هریس با آناکا هریس ازدواج کرد. آناکا ویرایشگر کتاب های علمی و غیرتخیلی است. آن ها اکنون دارای دو فرزند دختر هستند.

نقل قول ها

سم هریس (۱۹۶۷) نویسنده، فیلسوف و عصب پژوه آمریکایی.
• «تنها فرشتگانی که باید از آنان مدد بخواهیم در درون ماست: خرد، راستی و عشق؛ و تنها شیاطینی که بایستی از آنها بهراسیم هم در درون ما کمین کرده اند: بی اعتنایی، نفرت، طمع و ایمان، که مطمئناً شاهکاری شیطانی است.»در -> پایانِ ایمان
• «دروغ گفتن یعنی عامدانه دیگران را گمراه کردن، آن هم زمانی که آنها انتظار سخنی صادقانه دارند. این معیار شعبده بازان، پوکربازان و دیگر فریب کارانی از این دست را معاف می کند. در عین حال چشم اندازی اجتماعی و روانشناختی به دست می دهد که شکل کلی اش را به راحتی می توان بازشناخت. افراد دروغ می گویند برای اینکه دیگران را به باورهایی برسانند که حقیقت ندارد. هرچه عواقب این باورها بیشتر و بزرگتر باشد - یعنی هرچه خوشی و آسایش شخصی بستگی بیشتری به درکی درست از جهان داشته باشد - آن دروغ هم عواقب ناگوار بیشتر و بزرگتری خواهد داشت.»• «می توان او را اولین دانست. مانند بسیاری از ایدئولوگ های بی خدایِ اولیه هریس نیز به دنبال اخلاقِ علمی بود. او این را فرض می گرفت که آنچه علمِ خیر و شر می نامید، نمی تواند در محتوایش غیرلیبرال باشد. این در حالی بود که نمایندگان اولیهٔ این نوع از بی خدایی از علم استفاده می کردند تا ارزش هایی را که اکنون همه موافقِ غیرلیبرال بودنشان هستند، تبلیغ کنند. برای مثال، هریس ظاهراً شکنجه را مجاز می شمرد؛ اما هیچ کس با این بیان او از ارزش های لیبرال موافق نیست. او در سال ۲۰۰۴ می نویسد: با توجه به چیزی که بسیاری باور دارند از ضروریات جنگ است، در برخی موقعیت ها شکنجه نه تنها مجاز، بلکه ضروری است.»جان گری، ۲۰۱۵ -> بی خدایان جدید
• «به نظر می رسد ستیزه جوییِ هریس در بیان این ارزش ها تا حدود بسیار زیادی عکس العملی به تروریسمِ اسلامی است. برای لیبرال های سکولارِ هم نسلِ او شوک یازدهم سپتامبر چیزی فراتر از کشتار بی رحمانهٔ آن بود. اثر این حملات این بود که علامت سؤالی در برابر این باور گذاشت که این ارزش ها در حال گسترش در جهان اند؛ گرچه به آرامی و گاهی منقطع، اما به هرحال به صورتی مقاومت ناپذیر. آنها فرض می کردند که هر چه جامعه ای بیشتر بر علم مبتنی شود، دین بدون شک رد خواهد شد... روزی خواهد رسید که باور دینی مهم تر از عادات فردی یا آشپزی های قومی نخواهد بود.»، ۲۰۱۵ -> جان گری


کلمات دیگر: