کلمه جو
صفحه اصلی

سفر به انتهای شب

دانشنامه عمومی

سفر به انتهای شب (به فرانسوی: Voyage au bout de la nuit) نخستین رمان لویی فردینان سلین نویسنده فرانسوی است که در ۱۹۳۲ چاپ شد و داستان فردینان باردومو را تعریف می کند که در بین سال های جنگ جهانی اول تا دوم زندگی می کرد. او از روزهای جوانی خودش می گوید که بیشتر به ولگردی و خوشگذرانی گذشته است. این رمان داستان خود سلین است.این داستان برنده جایزه ی《رنودو》شد.سفر به انتهای شب به قلم فرهاد غبرایی از فرانسه به فارسی ترجمه شده است. برطبق تحقیقات فرهاد غبرایی که در مقدمه ترجمه سفر به انتهای شب نیز آمده، اولین بار نام این کتاب از زبان آل احمد و در کتاب ارزیابی شتابزده آمده است.
جلال آل احمد در کتاب ارزیابی شتابزده ضمن رد تأثیرپذیری از رمان بیگانه در نوشتن رمان مدیر مدرسه، اثر خود را برگرفته ار رمان سفر به نهایت شب می داند.

دانشنامه آزاد فارسی

سفر به انتهای شب (Voyage au bout de la nuit)
رمانی از لوئی فردینان سلین، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۹۳۲. فردینان باردامو، که می توان گفت همزاد سلین است، پس از آن که از زندگی همراه با انضباط طرفی نمی بندد، به ولگردی روی می آورد و با آغاز جنگ، به جبهه های نبرد می رود و با دیدن صحنه هایی فجیع از کشته شدن آدم ها از صحنۀ نبرد می گریزد، درحالی که می داند فرار به سمت نیروهای خودیِ پشت خط، هیچ کم از اسارت ندارد. باردامو پس از طی یک دورۀ نیمه دیوانگی به افریقا می رود و در کامرون، مستعمرۀ فرانسه، مشغول کار می شود. توصیف وهم انگیز صحنه های زندگی باردامو در افریقا از زیباترین بخش های کتاب است. سپس باردامو را که با بدبختی خودش را به امریکا رسانده است، در کارخانۀ فورد می بینیم. مولی، فاحشه ای است که نقش غمخوار باردامو را دارد، اما بودن با او نیز باردامو را ارضا نمی کند؛ بنابراین، بهترین راه بازگشتن به پاریس است. باردامو در پاریس ضمن کارکردن به تحصیل پزشکی مشغول می شود و پس از اخذ مدرک پزشکی، با طبابت در یکی از محله های حومۀ پاریس زندگی متوسطی را می گذراند. سفر به انتهای شب از ارزشمندترین آفریده های رمانی قرن ۲۰ است. زبانِ تندوتیز و جاهلی آن حدومرزی برای بیان مطلب قائل نیست. رمان به مذاق ادبای فرهنگستان خوش نیامد، اما اقبال خوانندگان، ادبا را نیز به سکوت وادار کرد.

نقل قول ها

سفر به انتهای شب کتابی از لویی فردینان سلین
• «اجداد ما به خوبی خودمان بودند؛ کینه ای، رام، بی عصمت، درب و داغان، ترسو و نامرد، حقا که به خوبی خودمان بودند! ماها عوض نمی شویم؛ نه جوراب مان عوض می شود و نه ارباب هامان، و نه عقایدمان. وقتی هم می شود آنقدر دیر است که به زحمتش نمی ارزد. ما ثابت قدم به دنیا آمده ایم و ثابت قدم هم ریغ رحمت را سر می کشیم؛ سرباز بی جیره و مواجب، قهرمان هایی که سنگ دیگران را به سینه می زنند، بوزینه های ناطقی که از حرف هاشان رنج می برند. ماها آلت دست عالیجناب نکبتیم. او صاحب اختیار ماست. باید هوای کار دستمان باشد که لااقل بشود غذایی بلنبانیم. این که نشد زندگی.»• سلین، لوئی فردینان. . ترجمهٔ فرهاد غبرایی. چاپ چهارم، تهران: شرکت انتشارات جامی، ۱۳۸۵، ISBN 964-5620-33-3. ‏ -> سفر به انتهای شب


کلمات دیگر: