کلمه جو
صفحه اصلی

حمید سمندریان

دانشنامه عمومی

حمید سمندریان (۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ تهران – درگذشتهٔ ۲۲ تیر ۱۳۹۱ خورشیدی، تهران) کارگردان و استاد ایرانی تئاتر و بازیگری بود. سمندریان از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش چون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکن الدین خسروی، آربی اوانسیان به شمار می رفت که تئاتر را در ایران دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدی تری رسانیدند.
جراحی پلاستیک، پیر فراری، ۱۳۴۰
پلوفت (شبح کوچک)، ماریا کل راماشادو، ۱۳۴۰
غروب روزهای پائیز، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲
بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱
خمره، لوئیجی پیراندللو، ۱۳۵۳
ساعت شش در خیابان آتن، روژه فردیناند
به سوی دمشق، اگوست استریندبرگ، ۱۳۸۱
یکی از دو سالن تماشاخانه ایرانشهر در تهران به نام سمندریان نامیده شده است.
حمید سمندریان در ۹ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. تئاتر را؛ هم زمان با تحصیل در دبیرستان، از کلاس های تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره می شد شروع کرد. سمندریان همچنین ویلون می نواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون، بود. او خود دربارهٔ این دوران و گرایشش به تئاتر می گوید:.mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
من از اول با خودم شرط کرده بودم هر طوری شده تئاتری بشوم. حتی این جا شاگرد ویولن آقای ذوالفنون بودم. وقتی ایشان می دید من کلاس حسین خیرخواه هم می روم، به من می گفت برو آن جا. این جا توی کلاس ویولن وقتت تلف می شود. می گفت من نمی خواهم روی علاقه ات حرف بزنم اما این پرش «آرشه» که به تو گفتم، باید یک هفته وقت بگذاری تا خوب یاد بگیری. نیا این جا و وقتت را تلف نکن. من هم آمدم خانه و یک شب گریه کردم و دیگر نرفتم. رفتم کلاس حسین خیرخواه. تئاتر را ترجیح دادم.

نقل قول ها

حمید سمندریان (زادهٔ ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ در تهران – درگذشتهٔ ۲۲ تیر ۱۳۹۱ در تهران) کارگردان ایرانی تئاتر بود.
• «بازیگری یعنی عینیت بخشیدن به یک موجود و یا انسان ذهنی و عبور داد آن از وجود انسانی دیگر، پس در حقیقت آن وجود و یا انسان ذهنی که باید به آن عینیت ببخشیم نقش و آن انسان دیگر را بازیگر می نامیم.»، ۱۳۷۱ -> مصاحبه با مجلهٔ فارابی
• «نقشی که اجرای آن را بر صحنه تئاتر یا پردهٔ سینما می بینیم، خود دارای دو بخش است. بخش اول خود نقش است که نویسنده ای یک بار برای همیشه در زمان معینی در نقطه ای از دنیا خلق کرده است. پارهٔ دوم، جان بخشندهٔ به این نقش است، یعنی بازیگر.»، ۱۳۷۱ -> مصاحبه با مجلهٔ فارابی
• «یک نقش واحد از طرف هزار بازیگر، به هزار شکل و استنباط مختلف بازی می شود.»، ۱۳۷۱ -> مصاحبه با مجلهٔ فارابی


کلمات دیگر: