روزی روزگاری (مجموعه تلویزیونی ایرانی)
روزی روزگاری (مجموعه تلویزیونی آمریکایی)
روزی روزگاری (مجموعه تلویزیونی ترکی)
روزی روزگاری در آمریکا
روزی روزگاری در آناتولی
روزی روزگاری در غرب
روزی روزگاری فوتبال
روزی روزگاری در مکزیک
روزی روزگاری (مجموعه تلویزیونی آمریکایی)
روزی روزگاری (مجموعه تلویزیونی ترکی)
روزی روزگاری در آمریکا
روزی روزگاری در آناتولی
روزی روزگاری در غرب
روزی روزگاری فوتبال
روزی روزگاری در مکزیک
wiki: کاپیتان کیلان هوک جونز
جرد اس. گیلمور درنقش هنری میلز
مگان اری درنقش شنل قرمزی / روبی
رابرت کارلایل درنقش پوست چروکین / آقای گلد
داستان این مجموعه دربارهٔ معرفی جادویی است که پوست چروکین/آقای گلد وارد استوری بروک کرده است و باعث شده سرنوشت هردو دنیای واقعی و افسانه ای بهم گره بخورد و خطرات جدیدی ایجاد شود. بعلاوه، پوست چروکین مکان پسرش را پیدا می کند و می فهمد او پدر هنری میلز است. غریبه هایی به نام های گرگ مندل و تامارا به استوری بروک می رسند تا جادو و شهر را حذف کنند ولی نهایتاً نمی توانند استوری بروک را نابود کنند. شخصیت های جدیدی در این فصل معرفی می شوند؛ مانند بلفایر (پسر پوست چروکین) با نام مستعار نیل کسیدی که پدر هنری میلز است، کاپیتان کیلان هوک جونز، شاهزاده آئورا، مولان، شاهزاده فیلیپ، رابین هود و خانواده دارلینگ.
قسمت اول فصل ۱۱٫۳۶میلیون نفر بیننده داشت و ازبین افراد ۱۸-۴۹ساله رتبه ۳٫۹ از ۱۰ را کسب کرد. این ارقام در فوریه ۲۰۱۳ تا ۷٫۰۸میلیون نفر تنزل کرد ولی در طول ادامه فصل بالای ۷میلیون باقی ماند. نهایتاً قسمت آخر فصل ۷٫۳۳میلیون نفر بیننده و رتبه ۲٫۳ از ۷ را داشت.
بعد از اینکه نفرین توسط اما سوان شکسته شد، ابر کبودی که توسط آقای گلد جادو را به استوری بروک آورده بود، پاکسازی می شود و ساکنین به عنوان خود واقعیشان دور هم جمع می شوند. در دنیای افسانه ها، شاهزاده آئورا (سارا بولگر) با شاهزاده فیلیپ (جولین موریس) بیدار می شود ولی فیلیپ و همراه جنگجویش، مولان (جیمی چانگ)، باید شبحی مرگ بار روبرو شوند. اما، سفیدبرفی/مری مارگارت و شاهزاده چارمینگ/دیوید سعی می کنند اجازه ندهند شبح، روح رجینا را بگیرد. درهرحال، اما و مری مارگارت با کلاه کلاه ساز دیوانه به بخشی از جنگل سحرآمیز فرستاده می شوند. ساکنین آنجا از نفرین در امان بوده اند. آن ها با آئورا و مولان همراه می شوند تا به استوری بروک برگردند. در راه، با کورا (باربارا هرشی)، مادر ملکه شیطانی/رجنیا، ملاقات می کنند. او هم با کاپیتان هوک همراه می شود تا راه سفر به استوری بروک را بیابد.
جرد اس. گیلمور درنقش هنری میلز
مگان اری درنقش شنل قرمزی / روبی
رابرت کارلایل درنقش پوست چروکین / آقای گلد
داستان این مجموعه دربارهٔ معرفی جادویی است که پوست چروکین/آقای گلد وارد استوری بروک کرده است و باعث شده سرنوشت هردو دنیای واقعی و افسانه ای بهم گره بخورد و خطرات جدیدی ایجاد شود. بعلاوه، پوست چروکین مکان پسرش را پیدا می کند و می فهمد او پدر هنری میلز است. غریبه هایی به نام های گرگ مندل و تامارا به استوری بروک می رسند تا جادو و شهر را حذف کنند ولی نهایتاً نمی توانند استوری بروک را نابود کنند. شخصیت های جدیدی در این فصل معرفی می شوند؛ مانند بلفایر (پسر پوست چروکین) با نام مستعار نیل کسیدی که پدر هنری میلز است، کاپیتان کیلان هوک جونز، شاهزاده آئورا، مولان، شاهزاده فیلیپ، رابین هود و خانواده دارلینگ.
قسمت اول فصل ۱۱٫۳۶میلیون نفر بیننده داشت و ازبین افراد ۱۸-۴۹ساله رتبه ۳٫۹ از ۱۰ را کسب کرد. این ارقام در فوریه ۲۰۱۳ تا ۷٫۰۸میلیون نفر تنزل کرد ولی در طول ادامه فصل بالای ۷میلیون باقی ماند. نهایتاً قسمت آخر فصل ۷٫۳۳میلیون نفر بیننده و رتبه ۲٫۳ از ۷ را داشت.
بعد از اینکه نفرین توسط اما سوان شکسته شد، ابر کبودی که توسط آقای گلد جادو را به استوری بروک آورده بود، پاکسازی می شود و ساکنین به عنوان خود واقعیشان دور هم جمع می شوند. در دنیای افسانه ها، شاهزاده آئورا (سارا بولگر) با شاهزاده فیلیپ (جولین موریس) بیدار می شود ولی فیلیپ و همراه جنگجویش، مولان (جیمی چانگ)، باید شبحی مرگ بار روبرو شوند. اما، سفیدبرفی/مری مارگارت و شاهزاده چارمینگ/دیوید سعی می کنند اجازه ندهند شبح، روح رجینا را بگیرد. درهرحال، اما و مری مارگارت با کلاه کلاه ساز دیوانه به بخشی از جنگل سحرآمیز فرستاده می شوند. ساکنین آنجا از نفرین در امان بوده اند. آن ها با آئورا و مولان همراه می شوند تا به استوری بروک برگردند. در راه، با کورا (باربارا هرشی)، مادر ملکه شیطانی/رجنیا، ملاقات می کنند. او هم با کاپیتان هوک همراه می شود تا راه سفر به استوری بروک را بیابد.
wiki: ترکی استانبولی: Öyle Bir Geçer Zaman Ki) (به معنای: یک جوری زمان می گذرد که...)، یک سریال تلویزیونی ترکی محصول سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ از کانال دِ (Kanal D) است. دوبلهٔ فارسی این سریال از کانال جم تی وی پخش شده است. مبنای این سریال براساس دفترچهٔ خاطرات مردی به نام «عثمان» است.
مجموعهٔ روزی روزگاری در وب گاه اولی ها
کاپیتان علی آکارسو با همسرش جمیله و ۴ فرزندش مِتِه، عثمان، پِلین و آیلین زندگی خوبی دارد، تا اینکه با کارولین، که یک زن هلندی است، آشنا می شود. آشنایی کاپیتان علی با کارولین، زندگی ساده و خوشِ خانوادهٔ آکارسو را زیرورو می کند. این ماجراها از اواخر دههٔ ۱۹۶۰ میلادی (اواخر دههٔ ۱۳۴۰ هـ. ش) به وقوع می پیوندد.
فصل دوم دو سال پس از فصلِ یک را به تصویر می کشد. کاپیتان علی از زندان آزاد می شود و خیلی شکسته است. چون خیلی مریض است، از کارش دست می کشد و بازنشسته می شود. جمیله، که صاحب ارث و میراث «حکمت کارجی» است، برعکسِ کاپیتان علی، زندگی تقریباً خوبی را می گذرانَد. اما همیشه اوضاع برای جمیله بر وفق مراد نیست و کنان (کنعان) با هدفِ گرفتنِ انتقام مادرش از حکمت کارجی، که فوت شده، به سراغ جمیله می آید و شروع به بازی کثیفی می کند.
پس از گذشت چندین سال، جمیله همچنان روی پای خودش ایستاده و با کار در کارگاه، که از کارجی یادگار مانده، زندگی خوش و آرامی دارد. اما برخلاف زندگی جمیله، کشور ترکیه کودتای ۱۹۸۰ را تقریباً همزمان با انقلاب ایران تجربه می کند و وضعیت کشور بسیار نابسامان است.سوسیالیست ها و فاشیست ها درگیری های خیابانی و راهپیمایی برگزار می کنند. ترور و کشتار خیابانی اوج می گیرد. ارتش به سرکردگی ژنرال کنان اورن، با حمایت مستقیم آمریکا، کودتا می کند و نخست وزیر وقت، سلیمان دمیرِل را از سمتش برکنار می کند. آمریکا، پس از تجربهٔ انقلاب ایران، تصمیم به حمایت کامل مالی و نظامی از ترکیه می کند تا مبادا این کشور به سرنوشت ایران مبتلا شود. ارتش اعلام حکومت نظامی در سراسر کشور می کند. ترکیه دستخوش تغییرات می شود. در این بین، مردی به نام عارف به محلهٔ جمیله اثاث کشی می کند.
مجموعهٔ روزی روزگاری در وب گاه اولی ها
کاپیتان علی آکارسو با همسرش جمیله و ۴ فرزندش مِتِه، عثمان، پِلین و آیلین زندگی خوبی دارد، تا اینکه با کارولین، که یک زن هلندی است، آشنا می شود. آشنایی کاپیتان علی با کارولین، زندگی ساده و خوشِ خانوادهٔ آکارسو را زیرورو می کند. این ماجراها از اواخر دههٔ ۱۹۶۰ میلادی (اواخر دههٔ ۱۳۴۰ هـ. ش) به وقوع می پیوندد.
فصل دوم دو سال پس از فصلِ یک را به تصویر می کشد. کاپیتان علی از زندان آزاد می شود و خیلی شکسته است. چون خیلی مریض است، از کارش دست می کشد و بازنشسته می شود. جمیله، که صاحب ارث و میراث «حکمت کارجی» است، برعکسِ کاپیتان علی، زندگی تقریباً خوبی را می گذرانَد. اما همیشه اوضاع برای جمیله بر وفق مراد نیست و کنان (کنعان) با هدفِ گرفتنِ انتقام مادرش از حکمت کارجی، که فوت شده، به سراغ جمیله می آید و شروع به بازی کثیفی می کند.
پس از گذشت چندین سال، جمیله همچنان روی پای خودش ایستاده و با کار در کارگاه، که از کارجی یادگار مانده، زندگی خوش و آرامی دارد. اما برخلاف زندگی جمیله، کشور ترکیه کودتای ۱۹۸۰ را تقریباً همزمان با انقلاب ایران تجربه می کند و وضعیت کشور بسیار نابسامان است.سوسیالیست ها و فاشیست ها درگیری های خیابانی و راهپیمایی برگزار می کنند. ترور و کشتار خیابانی اوج می گیرد. ارتش به سرکردگی ژنرال کنان اورن، با حمایت مستقیم آمریکا، کودتا می کند و نخست وزیر وقت، سلیمان دمیرِل را از سمتش برکنار می کند. آمریکا، پس از تجربهٔ انقلاب ایران، تصمیم به حمایت کامل مالی و نظامی از ترکیه می کند تا مبادا این کشور به سرنوشت ایران مبتلا شود. ارتش اعلام حکومت نظامی در سراسر کشور می کند. ترکیه دستخوش تغییرات می شود. در این بین، مردی به نام عارف به محلهٔ جمیله اثاث کشی می کند.