کلمه جو
صفحه اصلی

دیوید لینچ

دانشنامه عمومی

دیوید کیث لینچ (به انگلیسی: David Keith Lynch) (زادهٔ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در ایالت مونتانا) کارگردان معاصر آمریکایی است.
نخل طلا، جشنواره کن برای فیلم از ته دل وحشی (۱۹۹۰)
شیر طلایی، جشنواره فیلم ونیز برای یک عمر فعالیت هنری (۲۰۰۶)
چهار بار نامزد کسب اسکار بهترین کارگردان شد، که البته در هیچ کدام برنده نشد.
اگرچه فیلم های لینچ موفقیت بزرگی در گیشه کسب نکرده اند ولی همیشه محبوب منتقدان و فیلم دوستان بوده اند. در سال ۲۰۰۳ در یک نظرسنجی که از منتقدان فیلم در سراسر دنیا توسط روزنامه گاردین انجام گرفت، دیوید لینچ به عنوان بزرگ ترین فیلم ساز زندهٔ دنیا برگزیده شد. فیلم های وی پر است از نمادهای سورئالیستی، سکانس های رویاگونه و نظایر آن. وی در نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی نیز آثاری دارد.
لینچ در خانواده ای از طبقه متوسط در میزولا، مونتانا زاده شد، بیشتر دوران کودکی وی در مسافرت در ایالات متحده سپری شد تا زمانی که برای تحصیل نقاشی به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا رفت و در آنجا به ساختن فیلم های کوتاه روی آورد. وی سپس به لس آنجلس، کالیفرنیا رفت و در آنجا اولین فیلم بلند خود کله پاک کن، اثری سوررئال در ژانر ترسناک را ساخت که به فیلمی کالت بدل گشت.
لینچ می گوید که کارهای او از بسیاری جهات بیشتر به فیلمسازان اروپایی شبیه است تا آمریکایی؛ وی باور دارد که بیشتر فیلم هایی که «روح را به هیجان و رقص می آورند» متعلق به کارگردانان اروپایی بوده اند. وی فیلمسازانی مانند استنلی کوبریک، فدریکو فلینی، ورنر هرتسوک و ژاک تاتی را تحسین می کند. او همچنین اظهار کرده که فیلم سان ست بلوار بیلی وایلدر و نیز لولیتای کوبریک از فیلم های مورد علاقه او هستند.

نقل قول ها

دیوید لینچ (زادۀ ۲۰ ژانویۀ ۱۹۴۶) کارگردان و نویسنده آمریکایی است.
• زندگی بسیار بسیار پیچیده است. پس باید گذاشت که فیلم ها هم باشند.• پوجی چیزی است که من بیش از هر چیز در زندگی دوست دارم و تقلای احمقانه چیزی خنده آور است. اگر مردی را ببینی که آنقدر خود را به دیوار بکوبد که به تکه خمیری خون آلود تبدیل شود پس از مدتی تو را می خنداند چون پوچ می شود.• هر بیننده چیز متفاوتی می بیند. سینما، عکاسی و نقاشی اینگونه اند.• سکس دروازه ای است به چیزی بسیار قدرتمند و اسرارآمیز، اما فیلم ها معمولأ آن را به شکلی کاملأ بی حالت نشان می دهند.• متن فیلم به ایده نیاز دارد و در مورد من بسیاری اوقات متن نهایی حاصل تکه ایده هایی است که در زمان های مختلف به ذهنم رسیده اند.• من رویاهایم را زیاد به یاد نمی آورم؛ و به ندرت ایده ای از رویاهای شبانه ام گرفته ام. اما منطق رویایی و خیالبافی را دوست دارم و همینطور طرز توالی رویاها را.• سینما یک زبان است. می تواند حرف هایی بزند چیزهایی بزرگ و انتزاعی و من عاشق اینم.• این گفته را خیلی دوست دارم: دنیا همان چیزی است که تو هستی؛ و من فکر می کنم فیلم ها هم همان هستند که ما هستیم.• من توماس ادیسون را دوست ندارم. من طرفدار نیکولا تسلا هستم.• من چیزهای ناخوشایند بسیاری در مورد فیلادلفیا گفته ام، و منظورم همه بوده اند.• منفی نگری دشمن خلاقیت است.


کلمات دیگر: