غسلین. [ غ ِ ] ( ع اِ ) آنچه شسته شود از جامه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || هرآنچه از جراحت ها و قروح پس از شستن بیرون آید. ( از اقرب الموارد ). || آبی که بدان جراحت یا چیزی دیگر را شسته باشند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || آنچه از پوست و گوشت دوزخیان روان گردد. ( منتهی الارب ). آن چیز که از بدن دوزخیان روان شود. مثل خون و ریم و زرداب. و به قولی غسلین چشمه ای است در دوزخ که کثافتها و آلودگیهای
کفار در آن جمع شود. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنچه بپالاید از اندام دوزخیان. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ). هرچه ازتن دوزخیان برود. ( مهذب الاسماء ). ابوالفتوح رازی درتفسیر خود ( چ 2 ج 10 ص 118 ) گوید: غسلین زرداب و خون و ریم اهل دوزخ باشد که از اندام ایشان فروشسته شود،پنداری غساله ایشان است که از قروح جروح ایشان می آید. ضحاک و ربیع گفتند، درختی است که خورش اهل دوزخ باشد - انتهی. و لاطعام الا من غسلین. (
قرآن 36/69 ).
گر کسی غسلین خورده ست به مستی در
تو که هشیاری برخیز مخور غسلین.
ناصرخسرو.
نزدیک جاهلان عسل النحلم
و اندر گلوی جاهل غسلینم.
ناصرخسرو.
باده کین ورا هر که بنوشد عجب است
گر عسل باشد ایامش غسلین نکند.
سوزنی.
|| درختی است در دوزخ. ( منتهی الارب ). درختی است که خورش اهل دوزخ باشد.( تفسیر ابوالفتوح رازی چ 2 ج 10 ص 118 ). || ( ص ) نیک گرم. ( منتهی الارب ). الشدیدالحر. ( اقرب الموارد ).