طرح دعوي کردن , مرافعه کردن , تعقيب قانوني کردن , تقاضا کردن , دعوي کردن
قاض
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
از قضی کشنده
لغت نامه دهخدا
قاض. [ ضِن ْ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از قضی. قاضی. رجوع به قاضی شود. || کشنده :سم قاض ؛ زهر کشنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه اسلامی
کلمات دیگر: