کلمه جو
صفحه اصلی

قاصرات

فرهنگ فارسی

۱ - مونث قاصر ۲ - زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد جمع : قاسرات .

لغت نامه دهخدا

قاصرات. [ ص ِ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قاصرة. رجوع به قاصرة و قاصر شود.

فرهنگ عمید

= قاصره

قاصره#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَاصِرَاتُ: کوتاه کننده ها (عبارت "قَاصِرَاتُ ﭐلطَّرْفِ "کنایه است ازهمسرانی که به شوهران خود راضی و قانعند ، و چشم به دیگری ندارند یا همسرانی پر ناز و کرشمه)
معنی طَّرْفِ: نگاه و چشم برگرداندن - جانب (قاصرات الطرف کنایه است از این که : نگاه کردن آنان با کرشمه و ناز است و بعضی از مفسرین گفتهاند : حوریان فقط به همسران خود نگاه میکنند ، و آن قدر ایشان را دوست میدارند که نظر از ایشان به دیگر سو ، نمیگردانند و منظور از "یَن...
ریشه کلمه:
قصر (۱۱ بار)


کلمات دیگر: