فانه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
پانه:تکه چوب کوتاه که برای شکاف دادن چوب دیگرلای آن بگذارند
( اسم ) ۱ - چوبکی که در درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند ۲ - چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند ۳ - چوبی که یک سر آن را بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر را بر زمین محکم سازند تا مانع افتادن دیوار شود شمع .
( اسم ) ۱ - چوبکی که در درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند ۲ - چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند ۳ - چوبی که یک سر آن را بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر را بر زمین محکم سازند تا مانع افتادن دیوار شود شمع .
فرهنگ معین
(نِ ) (اِ. ) ۱ - تکه چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن می گذارند. ۲ - چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود. ۳ - شمع ، چوبی که آن را بین دیوار و زمین مایل می کنند تا دیوار فرو نریزد.
لغت نامه دهخدا
فانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) چوبکی باشد که درودگران در میان چوبهای بزرگ نهند، و در ولایت آذربایجان سکنه گویند. ( صحاح الفرس ). چوبی که میان شکاف چوب گذارند. ( آنندراج ). || چوبی که در پس دروازه برای بستن در استوار کنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
تو را خانه دین است و دانش در آن
در این خانه شو سخت کن در به فانه.
تو را خانه دین است و دانش در آن
در این خانه شو سخت کن در به فانه.
ناصرخسرو.
|| مخفف زفانه که زبانه آتش و زبانه چوب باشد. || زبانه ترازو. ( برهان ). || چوبکی که زیر ستون نهند تا بلندتر باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). تیری که یک سر آن بر دیوار شکسته استوار کنند و سر دیگر بر زمین محکم سازند تا دیوار را از افتادن بازدارد. ( فرهنگ اسدی ). بنایان این مورد را شمع گویند. || حوض کوچک. ( برهان ).فرهنگ عمید
۱. = بِغاز
۲. چوب پشت در، کلون: تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو: ۴۲ ).
۲. چوب پشت در، کلون: تو را خانه دین است و دانش درون شو / بدان خانه شو سخت کن در به فانه (ناصرخسرو: ۴۲ ).
کلمات دیگر: