ضایع کردن باطل کردن تبه ساختن .
تبه داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تبه داشتن. [ ت َ ب َه ْ ت َ ] ( مص مرکب ) ضایع کردن. باطل کردن. تبه ساختن :
صحبت نادان مگزین که تبه دارد
اندکی فایده را یاوه بسیارش.
صحبت نادان مگزین که تبه دارد
اندکی فایده را یاوه بسیارش.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: