کلمه جو
صفحه اصلی

مجرع

فرهنگ فارسی

فرو خوراننده خشم

لغت نامه دهخدا

مجرع. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) ناقة مجرع ؛ ناقة اندک شیر. ج ، مجارع ، مجاریع. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجرع. [ م ُ ج َرْ رَ ]( ع ص ) رسنی که یک تاه آن تافته تر باشد. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ریسمان یا زهی که یک تاه آن تافته تر باشد. جَرِع. ( از اقرب الموارد ).

مجرع. [ م ُ ج َرْ رِ ] ( ع ص ) فروخوراننده خشم و جز آن. ( از آنندراج ). آن که سبب می شود آشامیدن آب و فروخوردن خشم را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

مجرع . [ م ُ ج َرْ رَ ](ع ص ) رسنی که یک تاه آن تافته تر باشد. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ریسمان یا زهی که یک تاه آن تافته تر باشد. جَرِع . (از اقرب الموارد).


مجرع . [ م ُ ج َرْ رِ ] (ع ص ) فروخوراننده ٔ خشم و جز آن . (از آنندراج ). آن که سبب می شود آشامیدن آب و فروخوردن خشم را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).


مجرع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) ناقة مجرع ؛ ناقة اندک شیر. ج ، مجارع ، مجاریع. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: