حرام بودن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ممنوع بودن محظور بودن محرم بودن
لغت نامه دهخدا
حرام بودن. [ ح َ دَ ] ( مص مرکب ) ممنوع بودن. محظور بودن. محرم بودن. منهی عنه بودن :
راست خواهی نظر حرام بود
برچنین روی و باز بر دگری.
که او را نماند پس از مرگ نام.
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد.
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد.
راست خواهی نظر حرام بود
برچنین روی و باز بر دگری.
سعدی.
بر آنکس بود زندگانی حرام که او را نماند پس از مرگ نام.
امیرخسرو.
- حرامش باد ؛ بر او گوارا مباد ( نفرین است ) : اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد.
سعدی.
نظر بروی تو انداختن حرامش بادکه جز تو در همه عالم کسی دگر دارد.
سعدی.
کلمات دیگر: