کلمه جو
صفحه اصلی

asthma


معنی : خفه، آسم، تنگی نفس، نفس تنگی
معانی دیگر : (پزشکی) آسم، اسم، اهو

انگلیسی به فارسی

تنگی نفس، نفس‌تنگی، آسم، آهو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: asthmatoid (adj.)
• : تعریف: a chronic respiratory disorder characterized by labored breathing, wheezing, and a feeling of tightness in the chest, often caused by an allergy.

• shortness of breath; respiratory disorder
asthma is an illness which affects the chest and makes breathing difficult.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آستم - آسم

مترادف و متضاد

خفه (اسم)
asphyxia, suffocation, asthma

آسم (اسم)
asthma

تنگی نفس (اسم)
asthma, pursiness

نفس تنگی (اسم)
asthma

جملات نمونه

1. convulsive asthma
آسم همراه با تشنج

2. Hospital admissions for asthma attacks have doubled.
[ترجمه ترگمان]پذیرش بیمارستان برای حملات آسم دو برابر شده است
[ترجمه گوگل]پذیرش بیمارستان برای حملات آسم دو برابر شده است

3. The report ascribes the rise in childhood asthma to the increase in pollution.
[ترجمه ترگمان]این گزارش افزایش آسم دوران کودکی را به افزایش آلودگی نسبت می دهد
[ترجمه گوگل]این گزارش نشان دهنده افزایش آسم دوران کودکی به افزایش آلودگی است

4. Attacks of asthma decrease in frequency through early adult life.
[ترجمه ترگمان]حملات به آسم در طول زندگی بزرگسالی در ابتدا کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]حملات آسم از طریق زندگی زودرس بزرگسال کاهش می یابد

5. There is evidence that a predisposition to asthma runs in families.
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد که زمینه بروز آسم در خانواده ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که مستعد ابتلا به آسم در خانواده ها اتفاق می افتد

6. I think he's having an asthma attack.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم دچار حمله تنگی شده
[ترجمه گوگل]فکر میکنم او یک حمله آسم دارد

7. Asthma can be made worse by using puffers too often.
[ترجمه ترگمان]آسم می تواند با استفاده از puffers به شدت بدتر شود
[ترجمه گوگل]آسم می تواند با استفاده از پف های بیش از حد بدتر شود

8. Compensation is available for people who have developed asthma as a direct result of their work.
[ترجمه ترگمان]غرامت برای افرادی که آسم را به عنوان نتیجه مستقیم کار خود توسعه داده اند در دسترس است
[ترجمه گوگل]جبران خسارت برای افراد مبتلا به آسم به عنوان نتیجه مستقیم از کار آنها در دسترس است

9. Her asthma has flared up again.
[ترجمه ترگمان] asthma دوباره شعله ور شده
[ترجمه گوگل]آسم او دوباره گشوده است

10. Stress can bring on an asthma attack.
[ترجمه ترگمان]استرس می تواند باعث حمله به آسم شود
[ترجمه گوگل]استرس می تواند یک حمله آسم ایجاد کند

11. Her son developed asthma when he was two.
[ترجمه ترگمان]پسرش به هنگام دو سالگی مبتلا به آسم شد
[ترجمه گوگل]پسرش پس از دو سال، آسم را توسعه داد

12. People with asthma have difficulty in breathing.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به آسم در تنفس مشکل دارند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به آسم در تنفس مشکل دارند

13. He died after suffering a severe asthma attack .
[ترجمه ترگمان]او پس از رنج بردن از یک حمله شدید به آسم درگذشت
[ترجمه گوگل]او پس از یک حمله شدید آسم فوت کرد

14. I'm taking steroids/I'm on steroids for my asthma.
[ترجمه ترگمان]من استروئید مصرف می کنم و به خاطر تنگی نفسم هم مصرف می کنم
[ترجمه گوگل]من مصرف استروئیدها دارم / من برای استروئیدهای من برای آسم هستم

15. He suffers from asthma.
[ترجمه ترگمان]از تنگی نفس رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از آسم رنج می برد

پیشنهاد کاربران

بیمارییه آسم

Asthma : یه نوع بیماری به نام آسم

اَزما ( تلفظ )

بیماری آسم

asthma ( پزشکی )
واژه مصوب: آسم
تعریف: حمله‏های عودکنندۀ تنگی نفس گاهگیر، همراه با التهاب راه های هوایی و خِس‏خِس ناشی از انقباض تنجه‏ای نایژه‏ها


کلمات دیگر: