کلمه جو
صفحه اصلی

amputation


معنی : قطع عضوی از بدن
معانی دیگر : قطع عضوی از بدن

انگلیسی به فارسی

قطع عضوی از بدن


قطع عضو، قطع عضوی از بدن


انگلیسی به انگلیسی

• cutting off; surgical removal

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] قطع عضو

مترادف و متضاد

قطع عضوی از بدن (اسم)
ablation, amputation

جملات نمونه

1.
وابری،وابرش،قطع (عضو)

2. He lived only hours after the amputation.
[ترجمه ترگمان] اون فقط ساعت ها بعد از قطع عضو زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط ساعت ها بعد از قطع عضو زندگی می کرد

3. Amputation of the limb is really a last resort.
[ترجمه ترگمان]دست دادن عضو واقعا آخرین راه حل است
[ترجمه گوگل]تقسیم اندام واقعا یکی از گزینه های آخر است

4. Yet despite remedial chemotherapy and amputation the syndrome continued.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، علی رغم شیمی درمانی و قطع عضو، سندرم ادامه یافت
[ترجمه گوگل]با این وجود با وجود شیمیدرمانی جراحی و قطع عضو، سندرم ادامه یافت

5. For example, one could not suffer amputation for shoplifting.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، فرد نمی تواند به خاطر بلندکردن اجناس از فروشگاه رنج ببرد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، برای دست زدن به سرقت، نمی توان از بین رفت

6. Findings on urography include encasement or amputation of calyces and diffuse enlargement of kidney.
[ترجمه ترگمان]یافته های این تحقیق شامل افزایش یا قطع اتصال calyces و گسترش diffuse کلیه می باشد
[ترجمه گوگل]یافته های مربوط به توموگرافی شامل انسداد یا قطع عضو کلیه و بزرگ شدن کلیه است

7. The effect of fenofibrate on amputation risk was independent of dyslipidemia and glycemic control.
[ترجمه ترگمان]تاثیر of بر روی خطر قطع عضو، مستقل از dyslipidemia و glycemic glycemic بود
[ترجمه گوگل]اثر فنفیبرات بر خطر آمپوتاسیون مستقل از دیس لیپیدمی و کنترل گلیسمیک بود

8. Custom-engineered metal implants -- called intraosseous transcutaneous amputation prosthetics (ITAPs) -- are fastened directly to Oscar's little ankle bones, inside his fuzzy little legs.
[ترجمه ترگمان]ایمپلانت های فلزی مهندسی شده سفارشی - به نام intraosseous transcutaneous (ITAPs)- - مستقیما به استخوان های قوزک پای کوچک اسکار در درون پاهای کوچک فازی خود چسبیده اند
[ترجمه گوگل]ایمپلنت های فلزی ساخته شده توسط سفارشی - نامیده می شود پروتزهای آمپوتاسیون داخلی پوست (ITAPs) - به طور مستقیم به استخوان های مچ پا کمی اسکار، در داخل پاهای کوچک فازی خود بستگی دارد

9. High Quality and high reliability suitable for various amputation level.
[ترجمه ترگمان]کیفیت بالا و قابلیت اطمینان بالا برای سطوح مختلف قطع عضو مناسب است
[ترجمه گوگل]کیفیت بالا و قابلیت اطمینان بالا مناسب برای سطح قطع آماری مختلف

10. Amputation is indicated for those with extremities cancer and systemic amyloid degeneration.
[ترجمه ترگمان]Amputation برای افراد مبتلا به سرطان سینه و amyloid سیستمیک مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آمپوتاسیون برای افرادی که مبتلا به سرطان اندام هستند و دژنراسیون آمیلوئیدی سیستمیک نشان داده می شود

11. In ancient India, adultery was punished by amputation of the nose.
[ترجمه ترگمان]در هند باستان، زنای محصنه با قطع کردن بینی مجازات شد
[ترجمه گوگل]در هند باستان زنا با قطع عضو بینی مجازات شد

12. S., died Monday from complications brought about by diabetes, the disease that forced the amputation of Larivee's legs.
[ترجمه ترگمان]این بیماری در روز دوشنبه از عوارض ناشی از دیابت، بیماری که منجر به قطع پاهای Larivee شد، جان سپرد
[ترجمه گوگل]S درگذشت دوشنبه از عوارض ناشی از دیابت، بیماری که باعث قطع آمپول لاروی شد

13. Methods Treatment with medicine were inefficacy, 15 patients of spontaneous senile were taken amputation.
[ترجمه ترگمان]روش های درمان با دارو inefficacy، ۱۵ نفر از بیماران دوران خود به خودی را قطع کردند
[ترجمه گوگل]روش ها درمان با دارو، عدم توانایی، 15 نفر از افراد سالم خود به خودی خود، قطع عضو بودند

14. Methods: A total of 17 cases of phantom limb pain after amputation were treated with neurotropin. The visual analogue scales(VAS) were measured before and after the treatment.
[ترجمه ترگمان]روش ها: در مجموع ۱۷ مورد درد عضو فانتوم بعد از قطع عضو با neurotropin است مقیاس های آنالوگ بصری (VAS)قبل و بعد از درمان اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]روشها: در مجموع 17 مورد درد اندام فانتوم بعد از آمپوتاسیون با نوروتروپین درمان شد مقیاس های آنالوگ بصری (VAS) قبل و بعد از درمان اندازه گیری شد

15. Mr Nott knew he needed to perform a forequarter amputation, requiring removal of the collar bone and shoulder blade.
[ترجمه ترگمان]آقای نات می دانست که باید قطع عضو را انجام دهد و مستلزم حذف استخوان ترقوه و تیغه شانه باشد
[ترجمه گوگل]آقای Nott می دانست که او نیاز به انجام یک قطع عضو دارد و نیاز به حذف استخوان یقه و تیغه شانه دارد

پیشنهاد کاربران

amputation ( آمار )
واژه مصوب: کنارنهی
تعریف: کنار گذاشتن مشاهده های ناکامل در داده های حاصل از آمارگیری


کلمات دیگر: