1. the survival of the soul after death
پایندگی روح پس از مرگ
2. struggle for survival
پیکار ماندگاری،تنازع بقا
3. the wife's survival after the husband
زنده ماندن زن پس از شوهر
4. humanity's hope for survival
امید بشر به بقا
5. their hope for survival gradually withered away
امید آنها به زنده ماندن کم کم تبدیل به یاس شد.
6. our fusion will insure our survival
همبستگی ما بقای ما را تضمین خواهد کرد.
7. The study showed improved survival of patients using the drug.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه، زنده ماندن بیماران با استفاده از این دارو را نشان داد
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان داد که بقای بیماران با استفاده از دارو بهبود یافته است
8. The man's survival was surprising, as the doctors thought he would die.
[ترجمه ترگمان]زنده ماندن این مرد شگفت انگیز بود، همان طور که دکترها فکر می کردند او خواهد مرد
[ترجمه گوگل]بقای انسان شگفت انگیز بود، پزشکان فکر می کردند او می میرد
9. The campaign will hopefully ensure the survival of the tiger.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه امید به زنده ماندن ببرها را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]امیدواریم این کمپین بقای ببر را تضمین کند
10. The soldiers were well-grounded in survival skills.
[ترجمه ترگمان]سربازان به خوبی در مهارت های بقا مستقر شده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان در مهارت های زنده ماندن محکم بودند
11. Animals have a natural instinct for survival.
[ترجمه ترگمان]حیوانات یه غریزه طبیعی برای زنده موندن دارن
[ترجمه گوگل]حیوانات غریزه طبیعی برای بقا هستند
12. For the first time since creation, the survival of the Earth is entirely in our hands.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار از زمان ایجاد، بقای زمین به طور کامل در دستان ما است
[ترجمه گوگل]برای اولین بار از زمان ایجاد، بقای زمین به طور کامل در دست ما است
13. Illegal hunting is threatening the survival of the species.
[ترجمه ترگمان]شکار غیر قانونی، بقای این گونه ها را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]شکار غیرقانونی بقای گونه ها را تهدید می کند
14. We must take steps now to ensure the survival of these animals.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای تضمین بقای این حیوانات اقدام کنیم
[ترجمه گوگل]ما اکنون باید اقداماتی را برای اطمینان از بقای این حیوانات انجام دهیم
15. Commercial exploitation of resources threatens our survival.
[ترجمه ترگمان]بهره برداری تجاری از منابع، بقای ما را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]بهره برداری تجاری از منابع، بقای ما را تهدید می کند
16. Ask for the free booklet "Debt: a Survival Guide".
[ترجمه ترگمان]درخواست دفترچه رایگان \"بدهی: راهنمای بقا\"
[ترجمه گوگل]بپرسید که 'کتاب بدهی یک راهنمای بقا' را بخوانید
17. What are her chances of survival?
[ترجمه ترگمان]چه شانسی برای زنده موندن داره؟
[ترجمه گوگل]شانس زنده ماندن او چیست؟
18. Life became a struggle for survival.
[ترجمه ترگمان]زندگی برای بقا مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]زندگی برای مبارزه برای بقا تبدیل شد
19. Exporting is necessary for our economic survival.
[ترجمه ترگمان]صادرات برای بقای اقتصادی ما ضروری است
[ترجمه گوگل]صادرات برای بقای اقتصادی ما ضروری است