کلمه جو
صفحه اصلی

proved


زمان گذشته ساده فعل prove قسمت سوم فعل prove

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Prove


قسمت سوم فعل Prove


ثابت، ثابت کردن، اثبات کردن، عیار گرفتن، در امدن، نمونه گرفتن، محک زدن


انگلیسی به انگلیسی

• proven, shown to be true, based and founded beyond doubt

Simple Past: proved, Past Participle: proven


دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آزموده

جملات نمونه

1. afsaneh proved her innocence
افسانه بی گناهی خود را اثبات کرد.

2. disobedience proved to be very expensive for him
نافرمانی برایش خیلی گران تمام شد.

3. he proved himself (to be) better than the other drivers
او ثابت کرد که از سایر رانندگان بهتر است.

4. he proved himself stout in battle
او نشان داد که در نبرد بی باک است.

5. he proved his point
او حرف خود را به کرسی نشاند.

6. he proved his wizardry as a merchant
او مهارت خود را به عنوان یک بازرگان اثبات کرد.

7. he proved to be the pivot of the company's success
عملا نشان داد که عامل اصلی موفقیت شرکت است.

8. it proved difficult to reach an agreement
دستیابی به توافق دشوار بود.

9. javad proved to be worth his salt
در عمل معلوم شد که بودن جواد به صرفه است (کارش از حقوقی که می گیرد بیشتر ارزش دارد).

10. they proved their ingratitude by killing their kind host
آنان با کشتن میزبان مهربان خود نمک نشناسی خود را ثابت کردند.

11. they proved their manhood by resisting the enemy
آنان با مقاومت در برابر دشمن مردانگی خود را ثابت کردند.

12. time proved that he was indeed right
زمانه ثابت کرد که واقعا حق با او بوده.

13. ensuing events proved the wisdom of his action
رویدادهای بعدی خردمندانه بودن عمل او را اثبات کرد.

14. he actually proved it
او عملا آن را ثابت کرد.

15. he was proved innocent
ثابت شد که بی گناه بود.

16. her predictions proved to be right
پیشگویی های او درست از آب درآمد.

17. my hopes proved illusory
امیدهای من نابجا بود.

18. our efforts proved to be fruitful
کوشش های ما موثر واقع شد.

19. our team members proved their mettle
افراد تیم ما جوهر خود را بروز دادند.

20. the news of his death proved to be false
معلوم شد که خبر مرگ او دروغ بوده است.

21. legal documents and his parents' love letters proved his bastardy
مدارک قانونی و نامه های عاشقانه ی والدینش حرامزادگی او را اثبات کرد.

22. their action was not offensive to him but proved somewhat disobliging
عمل آنان درنظرش زننده نبود ولی تا اندازه ای باعث ناراحتی او شد.

23. Many old market buildings have proved highly adaptable.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ساختمان های قدیمی بازار به شدت سازگار شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ساختمان های قدیمی بازار ثابت شده اند بسیار سازگار است

24. My efforts to go back to sleep proved futile.
[ترجمه ترگمان]تلاش های من برای بازگشت به خواب بی فایده بود
[ترجمه گوگل]تلاش های من برای بازگشت به خواب ثابت می شود بیهوده است

25. The company has proved to be a most benevolent employer.
[ترجمه ترگمان]این شرکت ثابت کرده است که یک کارفرما بسیار خیرخواه است
[ترجمه گوگل]این شرکت ثابت کرده است که کارفرمای خیرخواهانه است

26. The authorities proved unyielding on one crucial opposition demand.
[ترجمه ترگمان]مقامات در یک تقاضای بسیار شدید مخالف مقاومت کردند
[ترجمه گوگل]مقامات در مورد یک تقاضای عمده مخالفت با یکدیگر مخالفت کردند

27. She has proved her innocence to us.
[ترجمه ترگمان]او ثابت کرده که بی گناهی او به ما ثابت شده است
[ترجمه گوگل]او بی گناهی را به ما ثابت کرده است

پیشنهاد کاربران

اثبات

ثابت شدن


ابلاغ شده در حقوق

ثابت شده

قطعی


کلمات دیگر: