کلمه جو
صفحه اصلی

sparingly


با مضایقه

انگلیسی به انگلیسی

• economically, thriftily, frugally; meagerly; leniently

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] مفید

جملات نمونه

1. Feed sparingly [by measure] and defy the physician.
[ترجمه ترگمان]تغذیه کم [ با اندازه گیری ] و مبارزه با پزشک
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی غذا بخورید و پزشک را فراموش کنید

2. Barton did not feel very hungry and ate sparingly.
[ترجمه حامد] بارتون خیلی احساس گرسنگی نمی کرد و با بی میلی غذا می خورد.
[ترجمه ترگمان]بارتون خیلی گرسنه نبود و با دقت غذا می خورد
[ترجمه گوگل]بارتون احساس گرسنگی نکرد و به اندازه کافی خورد

3. Sweeten dishes sparingly with honey, or con-centrated apple or pear juice.
[ترجمه ترگمان]sweeten را به میزان کم با عسل یا آب میوه و یا عصاره گلابی - به کار ببرید
[ترجمه گوگل]غذاهای کمی را با عسل، یا سیب مرکبات یا آب گلابی، شیرین کنید

4. Use the spices sparingly .
[ترجمه ترگمان]از ادویه کم استفاده کنید
[ترجمه گوگل]ادویه ها را به اندازه کافی مصرف کنید

5. The lotion should be applied sparingly to the skin.
[ترجمه ترگمان]لوسیون باید به مقدار کم به پوست اعمال شود
[ترجمه گوگل]لوسیون باید به اندازه کافی به پوست اعمال شود

6. Apply the cream sparingly to your face and neck.
[ترجمه ترگمان]کرم را به دقت به صورت و گردن خود بمالید
[ترجمه گوگل]کم کربوهیدرات را روی صورت و گردن خود قرار دهید

7. Use the milk sparingly, there's not much left.
[ترجمه ترگمان]از شیر بسیار کم استفاده کنید، چیز زیادی باقی نمانده است
[ترجمه گوگل]کم کم از شیر استفاده کنید، مقدار زیادی از چربی وجود ندارد

8. They had to eat meat sparingly and kept only one horse and one part-time manservant.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید با دقت گوشت می خوردند و فقط یک اسب و یک پیشخدمت نیمه وقت داشتند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور به خوردن گوشت شدند و تنها یک اسب و یک نگهدارنده نیمه وقت داشتند

9. This solution should be used sparingly.
[ترجمه ترگمان]این راه حل باید به مقدار کم مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این راه حل باید به اندازه کافی مورد استفاده قرار گیرد

10. Y., restaurant, chef-owner Donald Sullivan uses beer sparingly in his cooking.
[ترجمه ترگمان]\"دونالد سالیوان\"، صاحب رستوران، از آبجو در پخت خود بسیار کم استفاده می کند
[ترجمه گوگل]Y, رستوران، صاحب سرآشپز، دونالد سولیوان از طعم نوشیدن آبجو به شدت استفاده می کند

11. Trotter played sparingly in 1998 as the Eagles stumbled to a 3-13 record.
[ترجمه ترگمان]تروتر در سال ۱۹۹۸ به مقدار ناچیزی بازی کرد، چرا که عقاب ها به رکورد ۳ - ۱۳ رسیده بودند
[ترجمه گوگل]Trotter به سختی در سال 1998 به عنوان Eagles به یک رکورد 3-13 رسید

12. Corporal punishment was used sparingly but consisted of either four strokes or six across the behind with a whippy cane.
[ترجمه ترگمان]پس از آن تنبیه و مجازات در آن ها صرفه جویی می شد، بلکه فقط چهار ضربه یا شش ضربه را از پشت سر با عصای whippy تشکیل می داد
[ترجمه گوگل]مجازات فجیع به اندازه کافی مورد استفاده قرار می گرفت اما شامل چهار سکته یا شش در پشت با یک عصا شلاق بود

13. Use the water sparingly and clean the carpet a small section at a time.
[ترجمه A.mb] از آب بسیار کم استفاده کنید و هربار بخش کوچکی از فرش را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]از آب بسیار کم استفاده کنید و در یک زمان فرش را به بخش کوچکی تمیز کنید
[ترجمه گوگل]از کمبود آب استفاده کنید و یک فرآیند کوچک را در یک زمان تمیز کنید

14. Davis played sparingly during his freshman season.
[ترجمه ترگمان]دیویس در فصل اول سال اول بسیار کم بازی کرد
[ترجمه گوگل]دیویس در دوران تحصیلات ابتدایی خود به سختی بازی کرد

15. Apply the insecticide sparingly.
[ترجمه ترگمان]از حشره کش استفاده کنید
[ترجمه گوگل]حشره کش را به اندازه کافی مصرف کنید

پیشنهاد کاربران

به صورت محدود یا نادر، در مقادیر کم

توأم با صرفه جویی

با قناعت مصرف کردن
In small quantities or amounts, without wasting any

There wasn't enough coal during the war, so we had to use it sparingly.
She created a natural look, using makeup sparingly.

کم کاری

صرفه جویانه. مقتصدانه

This paint is very expensive, so please use it sparingly

به مقدارکم، کم استفاده کردن ازچیزی


کلمات دیگر: