کلمه جو
صفحه اصلی

transfusion


معنی : نقل و انتقال، تزریق، رسوخ، تزریق خون
معانی دیگر : انتقال خون، ترامیزی، رسو

انگلیسی به فارسی

تزریق، نقل وانتقال، رسوخ، تزریق خون


انتقال خون، تزریق، تزریق خون، نقل و انتقال، رسوخ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of transfusing, or the thing transfused.

(2) تعریف: the direct injection of blood or plasma into the bloodstream of a person or animal, from a container or from the bloodstream of a donor.

• act of transfusing; (medicine) direct introduction of a substance into the circulatory system by intravenous injection (i.e. medication, blood, etc.)
when someone is given a blood transfusion, blood is injected into their body.
when a country or organization is given a transfusion of money, they are given financial aid.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] نفوذ انتقالی

مترادف و متضاد

نقل و انتقال (اسم)
cession, locomotion, redeployment, transfusion

تزریق (اسم)
infusion, shot, transfusion, injection, intinction

رسوخ (اسم)
ooze, sink, transfusion, seep, transudation, seepage

تزریق خون (اسم)
transfusion

جملات نمونه

1. Without a transfusion, the victim's probability of dying was 100%.
[ترجمه ترگمان]بدون انتقال خون، احتمال مرگ قربانی ۱۰۰ درصد بود
[ترجمه گوگل]بدون انتقال خون، احتمال کشته شدن قربانی 100٪ بود

2. A blood transfusion saved his life.
[ترجمه ترگمان]تزریق خون جان او را نجات داد
[ترجمه گوگل]یک انتقال خون جان خود را نجات داد

3. The project badly needs a transfusion of cash.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به شدت به انتقال پول نقد نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این پروژه به شدت نیاز به انتقال پول نقد دارد

4. She suffered kidney failure and needed a blood transfusion.
[ترجمه ترگمان]او دچار نارسایی کلیه شد و نیاز به انتقال خون داشت
[ترجمه گوگل]او دچار نارسایی کلیه شد و نیاز به انتقال خون داشت

5. He contracted AIDS from a blood transfusion.
[ترجمه ترگمان]او با انتقال خون به ایدز مبتلا شد
[ترجمه گوگل]وی ایدز را از طریق انتقال خون گرفتار کرد

6. The mayor has promised a transfusion of $8 million in redevelopment funds.
[ترجمه ترگمان]شهردار قول داد که ۸ میلیون دلار به بودجه توسعه مجدد تزریق شود
[ترجمه گوگل]شهردار قول داده است که مبلغ 8 ملیون دالر را در صندوق بازسازی توسعه داده باشد

7. He was given a blood transfusion.
[ترجمه ترگمان] بهش خون تزریق کردن
[ترجمه گوگل]او یک خون انتقال داده شد

8. Quickly the two apply a massive transfusion of blood which gradually brings back to the dead woman some manifestations of life.
[ترجمه ترگمان]این دو به سرعت انتقال عظیم خون را اعمال می کنند که به تدریج برخی از تجلیات زندگی را به زن مرده باز می گرداند
[ترجمه گوگل]به سرعت این دو خونریزی عظیم خون را اعمال می کنند که به تدریج برخی از تجربیات زندگی را به زن مرده می آورد

9. Thereupon Miss T. received a transfusion of blood or plasma, it matters not which.
[ترجمه ترگمان]اما میس تی, تزریق خون یا پلاسما مهم نیست که کدومش
[ترجمه گوگل]در نتیجه خانم T خونریزی یا پلاسما را دریافت می کند، مهم نیست که چه چیزی باشد

10. The proposed mechanism of improvement of placental transfusion of volume and red cells is attractive.
[ترجمه ترگمان]مکانیزم پیشنهادی بهبود انتقال خون و سلول های قرمز، جذاب است
[ترجمه گوگل]مکانیسم پیشنهادی بهبود انتقال جفت از حجم و سلول های قرمز جذاب است

11. This patient did not require blood transfusion or any other active treatment.
[ترجمه ترگمان]این بیمار نیاز به انتقال خون یا هیچ درمان فعال دیگری نداشت
[ترجمه گوگل]این بیمار نیازی به انتقال خون یا هر گونه فعالیت فعال دیگر نداشت

12. Transfusion row: Jehovah's Witness who refused blood dies after crash.
[ترجمه ترگمان]ردیف transfusion، شاهد ای که رد خون را رد کرد بعد از حادثه کشته شد
[ترجمه گوگل]ردیف Transfusion شاهدان یهوه که از خون رد می شوند پس از سقوط می میرند

13. She contracted the fatal disease through a blood transfusion.
[ترجمه ترگمان]او از طریق انتقال خون به این بیماری مرگبار مبتلا شد
[ترجمه گوگل]او از طریق انتقال خون به بیماری کشنده تبدیل شده است

14. The blood transfusion brought colour to my face and I am deeply indebted to some anonymous donor.
[ترجمه ترگمان]تزریق خون رنگ صورت من و من عمیقا مدیون یه اهدا کننده ناشناس هستم
[ترجمه گوگل]انتقال خون رنگی به چهره من به ارمغان آورد و من به شدت به برخی از اهداکنندگان ناشناس اهمیت می دهم

پیشنهاد کاربران

ممکن است معنی خونی که دارد منتقل می شود هم بدهد
مثلا :
the transfusion flows slowly into your vein


کلمات دیگر: