کلمه جو
صفحه اصلی

congestion


معنی : انبوهی، تراکم، ازدحام، گرفتگی، جمع شدن خون یا اخلاط
معانی دیگر : طب جمع شدن خون یا اخلاط

انگلیسی به فارسی

گرفتگی، بندآمدگی، احتقان، پری (از اخلاط و خون)


شلوغی، ازدحام، انباشتگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the process of congesting or the condition of being congested.

- Congestion could be reduced if more people used public transportation.
[ترجمه پاشا] اگر افراد بیشتری از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده می کردند، ترافیک کمتر می شد
[ترجمه ترگمان] اگر افراد بیشتری از حمل و نقل عمومی استفاده می کردند، انسداد می توانست کاهش یابد
[ترجمه گوگل] اگر افراد بیشتری از حمل و نقل عمومی استفاده می کنند، می توان ترافیک را کاهش داد

• overcrowding; abnormal accumulation (of blood, fluid, etc.)
if there is congestion in a place, the place is very crowded.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ازدحام - تراکم - تراکم ترافیک
[برق و الکترونیک] ازدحام و تراکم
[بهداشت] احتقان
[ریاضیات] تراکم

مترادف و متضاد

انبوهی (اسم)
afflux, density, congestion, bushiness, luxuriance

تراکم (اسم)
compression, aggregate, agglomeration, density, congestion, aggregation, congeries

ازدحام (اسم)
huddle, congestion, host, crowd, hurtle, press, swarm, throng, drove, hoi polloi, rabble, rabblement, turn-out, to-do

گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick

جمع شدن خون یا اخلاط (اسم)
congestion

blockage


Synonyms: bottleneck, clogging, crowdedness, crowding, excess, jam, mass, overcrowding, overdevelopment, overpopulation, press, profusion, rubber-necking, snarl-up, surfeit, surplus, traffic jam


Antonyms: opening


جملات نمونه

1. the overpass has freed the road of congestion
پل عابر باعث جلوگیری از راه بندان شده است.

2. to stagger office hours in order to reduce traffic congestion
برای کاستن از بارترافیک ساعات اداری را با اختلاف تنظیم کردن

3. The congestion in the city gets even worse during the summer.
[ترجمه ترگمان]ازدحام در شهر در طول تابستان حتی بدتر می شود
[ترجمه گوگل]تراکم در شهر حتی در تابستان نیز بدتر می شود

4. Traffic congestion in large cities seems to be an insoluble problem.
[ترجمه ترگمان]ازدحام ترافیک در شهرهای بزرگ به نظر یک مشکل غیرقابل حل خواهد بود
[ترجمه گوگل]تراکم ترافیک در شهرهای بزرگ به نظر می رسد یک مشکل غیر قابل حل است

5. Parking near the school causes severe traffic congestion.
[ترجمه ترگمان]پارکینگ در نزدیکی مدرسه موجب ازدحام ترافیک شدید می شود
[ترجمه گوگل]پارکینگ در نزدیکی مدرسه باعث تنگ شدن ترافیک می شود

6. Congestion frequently reduces traffic to walking pace.
[ترجمه ترگمان]ازدحام به طور مرتب ترافیک را کاهش می دهد و سرعت راه رفتن را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]بارگیری اغلب ترافیک را به سرعت پیاده روی کاهش می دهد

7. Increased congestion and traffic delays are expected.
[ترجمه ترگمان]افزایش تراکم و تاخیرات ترافیک انتظار می رود
[ترجمه گوگل]انتظار می رود افزایش تراکم و تاخیر در ترافیک

8. Nose drops often relieve nasal congestion.
[ترجمه ترگمان]بینی بینی اغلب گرفتگی بینی را تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]قطره بینی اغلب تراکم بینی را کاهش می دهد

9. The manifesto includes tough measures to tackle road congestion and environmental pollution.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه شامل اقدامات سخت گیرانه برای مقابله با انسداد جاده و آلودگی محیط زیست است
[ترجمه گوگل]این مانیفست شامل اقدامات شدید برای مقابله با احتقان جاده و آلودگی محیط زیست می شود

10. Plans to introduce congestion charging were dropped until after the election.
[ترجمه ترگمان]پس از انتخابات، طرح هایی برای ایجاد ازدحام جمعیت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]طرح های پیشنهادی برای معرفی شارژ احتقان تا بعد از انتخابات کاهش یافت

11. The route was designed to relieve traffic congestion.
[ترجمه ترگمان]این مسیر برای کاهش تراکم ترافیک طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این مسیر برای از بین بردن ترافیک طراحی شده بود

12. The problems of traffic congestion will not disappear in a hurry.
[ترجمه ترگمان]مشکلات ازدحام ترافیک با عجله از بین نمی روند
[ترجمه گوگل]مشکلات احتمالی ترافیک در عجله ناپدید نخواهند شد

13. The plan should ease traffic congestion in the town.
[ترجمه ترگمان]این برنامه باید تراکم ترافیک در شهر را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]این طرح باید در شهر ترافیک را کاهش دهد

14. Lost revenue for you, and more congestion and pollution for us!
[ترجمه ترگمان]درآمد از دست رفته برای شما و تراکم و آلودگی بیشتر برای ما!
[ترجمه گوگل]از دست دادن درآمد برای شما، و تراکم و آلودگی بیشتر برای ما!

15. We will reduce airport congestion by increasing the capacity of our air traffic control.
[ترجمه ترگمان]ما تراکم فرودگاه را با افزایش ظرفیت کنترل ترافیک هوایی کاهش خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما با افزایش ظرفیت کنترل ترافیک هوایی مان را کاهش می دهیم

پیشنهاد کاربران

شلوغی/انباشتگی

در مورد سیاهرگ ها ترجمه ( احتقان ) برای این واژه بهترین ترجمه است. congestion of vein

گره خورده - سنگین - شلوغ ( در مورد ترافیک )

متراکم شدن و سنگین شدن ( ترافیک )

گرفتگی، احتقان
گرفتگی بینی=nasal congestion

تراکم

ظرفیت

پرخونی

E. g. The school run in the morning increases congestion on the roads

ازدحام، شلوغی

شلوغی

traffic congestion
یعنی ترافیک سنگین


کلمات دیگر: