کلمه جو
صفحه اصلی

ambulatory


معنی : متحرک، سیار، گردنده، گردشی
معانی دیگر : قادر به راه رفتن (در مقابل بستری و غیره)، سرپا، (حقوق) تغییرپذیر، فسخ پذیر، وابسته به رهروی، برای راه رفتن، جنبنده، جابه جا شدنی

انگلیسی به فارسی

گردشی، گردنده، سیار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: able to walk about.
مترادف: walking
متضاد: bedridden
مشابه: mobile, moving, pedestrian

- This ward of the hospital has mostly ambulatory patients.
[ترجمه حسین] این بخش از بیمارستانعمدتا شامل بیماران سرپایی است
[ترجمه ترگمان] این بخش از بیمارستان اغلب بیماران سرپایی دارد
[ترجمه گوگل] این بخش از بیمارستان عمدتا بیماران آمبولی است
- It was at least six weeks before she was ambulatory again.
[ترجمه ترگمان] حداقل شش هفته طول کشید تا او دوباره راه برود
[ترجمه گوگل] حداقل شش هفته قبل از آنکه مجددا باز شود

(2) تعریف: moving from place to place.
مترادف: itinerant, migratory, peripatetic, wayfaring
مشابه: nomadic, rambling, shifting, vagrant, wandering

- He had an ambulatory business which brought him up north at certain times of the year.
[ترجمه ترگمان] شغل جدیدی داشت که در زمان معینی از سال پیش او را به شمال آورده بود
[ترجمه گوگل] او تا به حال یک کسب و کار آمبولانس است که او را به شمال در زمان های خاصی از سال

(3) تعریف: related to walking.

- They sell ambulatory devices such as walkers and canes.
[ترجمه ترگمان] آن ها دستگاه های سیار مانند روروئک و عصا را می فروشند
[ترجمه گوگل] آنها دستگاه های شستشو مانند واکرها و قوطی ها را به فروش می رسانند
اسم ( noun )
حالات: ambulatories
(1) تعریف: in architecture, a covered walkway in a cloister.
مترادف: passageway, walkway
مشابه: corridor, hallway, passage

(2) تعریف: in architecture, an aisle around the end of a church's choir section.
مشابه: aisle

• boardwalk, walkway; semicircular aisle surrounding the main altar of a church
of walking; able to walk

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] سرپایی

مترادف و متضاد

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

سیار (صفت)
moving, wandering, mobile, ambulatory, ambulant, itinerant, migrant, traveling

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

گردشی (صفت)
ambulatory, rotatory

changing position; able to move under own power


Synonyms: ambulant, itinerant, nomadic, perambulant, perambulatory, peripatetic, roving, vagabond, vagrant


Antonyms: steady, stiff, unchanging


جملات نمونه

1. an ambulatory patient
مریض قادر به راه رفتن

2. an ambulatory will
وصیت نامه ی قابل تغییر و فسخ

3. We will be opening two new ambulatory care facilities for private patients in May.
[ترجمه ترگمان]ما در ماه مه دو تسهیلات مراقبت سرپایی جدید را برای بیماران خصوصی باز خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما در ماه مه دو امکانات جدید برای بیماران خصوصی را برای بیماران خصوصی باز خواهیم کرد

4. Recent studies with ambulatory pressure monitoring systems indicate that an appreciable number of non-peristaltic contractions are commonly found in apparently normal subjects.
[ترجمه ترگمان]مطالعات اخیر با سیستم های پایش فشار گردشی نشان می دهد که تعداد زیادی از انقباضات غیر - معمولا در افراد عادی یافت می شوند
[ترجمه گوگل]مطالعات اخیر با سیستم های نظارت بر فشار آماری نشان می دهد که شمار قابل توجهی از انقباضات غیر پروستالتی معمولا در افراد ظاهرا طبیعی دیده می شود

5. Economic returns can accrue when ambulatory nutrition care contributes to reducing the need for costly medical care.
[ترجمه ترگمان]بازده های اقتصادی زمانی که مراقبت از تغذیه سیار به کاهش نیاز به مراقبت پزشکی پرهزینه کمک می کند، افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]بازده اقتصادی می تواند زمانی که مراقبت های تغذیه ای متناوب موجب کاهش نیاز به هزینه های پزشکی می شود، افزایش می یابد

6. Round the eastern end is an ambulatory with radiating chapels.
[ترجمه ترگمان]دور شرقی یک گردشی با chapels radiating است
[ترجمه گوگل]دور انتهای شرقی یک کلیسا با کلیساهای تابشی است

7. Establishing ambulatory nutrition care standards based on current scientific knowledge and practice
[ترجمه ترگمان]تعیین استانداردهای مراقبت از تغذیه سیار براساس دانش و عملکرد علمی فعلی
[ترجمه گوگل]ایجاد استانداردهای مراقبتهای تغذیه ای مبتنی بر دانش و عملکرد علمی کنونی

8. An ambulatory round the central octagon joins together the four chapels of the smaller ones.
[ترجمه ترگمان]گردشی در اطراف هشت ضلعی مرکزی، چهار نمازخانه کوچک را به هم متصل می کند
[ترجمه گوگل]یک گردباد دور هشت ضلعی مرکزی، چهار کلیسای کوچکتر را می پوشاند

9. A portable ambulatory ECG monitor is introduced in this paper.
[ترجمه ترگمان]یک مانیتور قابل حمل سیار در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک مانیتور ECG قابل حمل قابل حمل معرفی شده است

10. The Ambulatory Care Centre of Tuen Mun Hospital was completed.
[ترجمه ترگمان]مرکز مراقبت ambulatory of Mun تکمیل شد
[ترجمه گوگل]مرکز مراقبتهای ویژه بیمارستان Tuen Mun به اتمام رسید

11. Note: Outpatient rehabilitation includes day hospital, outpatient ambulatory care and home - based rehabilitation.
[ترجمه ترگمان]نکته: توان بخشی outpatient شامل بیمارستان روز، مراقبت های سرپایی سرپایی و توان بخشی خانگی است
[ترجمه گوگل]نکته: توانبخشی سرپایی شامل بیمارستان روزانه، مراقبت های سرپایی سرپایی و توانبخشی مبتنی بر خانه است

12. Objective To investigate the 24 h ambulatory blood pressure pattern in diabetic nephropathy and the corelation with uric protein.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد الگوی فشار خون سرپایی ۲۴ ساعته در nephropathy دیابتی و the با پروتئین uric
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی 24 ساعته الگوی فشار خون در نفروپاتی دیابتی و تداخل با پروتئین ادرار

13. What are the causes of unexpected hospitalization following ambulatory surgery?
[ترجمه ترگمان]علت بستری شدن غیر منتظره پس از عمل گردشی چیست؟
[ترجمه گوگل]علت بستری غیرمنتظره بعد از عمل جراحی سرپایی چیست؟

14. Background - Previous studies suggest that management of ambulatory hemodynamics may improve outcomes in chronic heart failure.
[ترجمه ترگمان]پیشینه - مطالعات قبلی نشان می دهند که مدیریت of سیار ممکن است پیامدها را در نارسایی مزمن قلب بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: مطالعات قبلی نشان می دهد که مدیریت همودینامیک آمبولی ممکن است پیامدهای نارسایی قلبی را بهبود بخشد

15. Conclusions: The findings indicated that ambulatory care utilization may increase among women with Caesarean delivery at 60-days postpartum.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مصرف مراقبت های سرپایی ممکن است در بین زنان با زایمان Caesarean در زمان زایمان ۶۰ روز افزایش یابد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که استفاده از مراقبت های اورژانس در زنان با سزارین در 60 روز پس از زایمان افزایش می یابد

an ambulatory patient

مریض قادر به راه رفتن


an ambulatory will

وصیت‌نامه‌ی قابل تغییر و فسخ


پیشنهاد کاربران

[پزشکی] :سرپایی

غلام گردش
لهجه و گویش تهرانی
اتاقهایی که به هم راه دارند ، پاگرد پله

غلام گردش. [ غ ُ گ َ دِ ] ( اِ مرکب ) دیواری باشد حائل میان حرم سرا و دیوانخانه و در رباطات ولایات پیش حجره ها برآرند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) . راهرو. کریدور . اطاقی که میان دو اطاق واقع شود و به هر دو آنها راه داشته باشد. ایوان دور عمارت. ( فرهنگ نظام ) . راهرواطراف بنائی بزرگ. در تداول مردم بروجرد: یک چلو دوخورش، ساختمانش دو اطاق و یک غلام گردش :
از گردش سپهر غلام تو اختر است
جایت غلام گردش آن طاق اخضر است.
امیرخسرو ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) .
کیوان غلام بارگه کبریای تست
گردون غلام گردش دولت سرای تست.
محمدسعید اشرف ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) .


کلمات دیگر: