کلمه جو
صفحه اصلی

surveillance


معنی : مراقبت، نظارت، مبصری
معانی دیگر : بازبینی، سرپرستی، پاییدن

انگلیسی به فارسی

نظارت، مراقبت، پاییدن، مبصری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a close watch or observation, esp. of a person or group of people under suspicion.
مترادف: scrutiny

- The suspected gangster had been under police surveillance for months before his arrest.
[ترجمه ترگمان] The مظنون چند ماه قبل از دستگیریش تحت مراقبت پلیس بوده
[ترجمه گوگل] ماموران مظنون به مدت چند ماه قبل از دستگیری تحت نظارت پلیس بوده اند

• careful observation of a person or group, supervision
surveillance is the careful watching of someone, especially by the police or army; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مراقب مشاهده منظم سطح یا حجمی در هوا، سطح یا زیر سطح با ابزارهای دیداری، الکترونیکی، فتوگرافیکی یا ابزارهای دیگر برای جمع آوری اطلاعات .
[زمین شناسی] نظارت
[بهداشت] مراقبت
[ریاضیات] ارزیابی فنی
[آمار] نظارت

مترادف و متضاد

close observation, following


مراقبت (اسم)
attention, care, contemplation, tendance, vigilance, meditation, surveillance, watch, guarding, watchfulness, observation, concentration, look-out

نظارت (اسم)
supervision, superintendency, surveillance, bailiwick, stewardship, superintendence, helm, presidency, proctorship

مبصری (اسم)
surveillance

Synonyms: body mike, bug, bugging, care, control, direction, eagle eye, examination, eye, inspection, lookout, peeled eye, scrutiny, spying, stakeout, superintendence, supervision, surveyance, tab, tail, tap, track, vigil, vigilance, watch, wiretap


Antonyms: indifference, unobservance


جملات نمونه

1. Judge Keenan concluded that the surveillance had been lawful.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] قاضی کینان ( تلفظ انگلیسی کنعان ) استنتاج کرد که نظارت قانونی بود.
[ترجمه ترگمان]قاضی Keenan به این نتیجه رسید که the مجاز بوده است
[ترجمه گوگل]قاضی کینان نتیجه گرفت که نظارت قانونی بوده است

2. The police have kept the nightclub under surveillance because of suspected illegal drug activity.
[ترجمه ترگمان]پلیس به دلیل فعالیت غیرقانونی مواد مخدر، این کلوب شبانه را تحت نظارت قرار داده است
[ترجمه گوگل]پلیس کلاب شبانه را تحت نظارت قرار داده است زیرا فعالیت های غیر قانونی مواد مخدر مشکوک شده است

3. The suspects are under police surveillance.
[ترجمه انوشیروان صداقت] مظنونین زیر نظر پلیس هستند
[ترجمه ترگمان]این مظنونین تحت نظارت پلیس قرار دارند
[ترجمه گوگل]مظنونان تحت نظارت پلیس قرار دارند

4. He was arrested after being kept under constant surveillance.
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه تحت نظارت های مداوم قرار گرفت دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او پس از نگهداری تحت نظارت مستمر دستگیر شد

5. They were under constant close surveillance day and night.
[ترجمه ترگمان] اونا هر روز و شب تحت نظر داشتن
[ترجمه گوگل]آنها روز و شب در حال نظارت دقیق بودند

6. The country's borders are kept under constant surveillance.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای این کشور تحت نظارت دایم نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]مرزهای کشور تحت نظارت مستمر نگهداری می شوند

7. Just another surveillance job, old chap. Piece of cake to somebody like you.
[ترجمه ترگمان]فقط یه کار نظارتی دیگه، پیرمرد یه تیکه کیک به یکی مثل تو
[ترجمه گوگل]یک کار نظارتی دیگر، رئیس قدیمی قطعه کیک به کسی مثل شما

8. More banks are now installing surveillance cameras.
[ترجمه ترگمان]بانک های بیشتری در حال نصب دوربین های نظارتی هستند
[ترجمه گوگل]بانک های بیشتر در حال نصب دوربین های نظارت هستند

9. The police are keeping the suspects under round-the-clock surveillance.
[ترجمه ترگمان]پلیس این مظنونین را تحت نظارت ساعت شبانه روزی نگه می دارد
[ترجمه گوگل]پلیس مظنونان را تحت نظارت روزمره نگه می دارد

10. The company is planning to place surveillance equipment at both ends of the tunnel.
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا تجهیزات نظارتی را در هر دو طرف تونل پیاده کند
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال برنامه ریزی برای نصب تجهیزات نظارت در هر دو انتهای تونل است

11. Diane was placed under psychiatric surveillance.
[ترجمه ترگمان]دایان \"تحت نظارت روانی قرار گرفته بود\"
[ترجمه گوگل]دایان تحت نظارت روانپزشکی قرار گرفت

12. The army carried out covert surveillance of the building for several months.
[ترجمه ترگمان]ارتش برای چند ماه تحت نظارت پنهانی ساختمان شرکت کرده بود
[ترجمه گوگل]ارتش چندین ماه مراقبت پنهانی ساختمان را انجام داد

13. The police are keeping the suspects under constant surveillance .
[ترجمه ترگمان]پلیس این مظنونین را تحت مراقبت دائمی قرار داده است
[ترجمه گوگل]پلیس مظنونین را تحت نظارت مستمر نگه می دارد

14. The police have been keeping her under surveillance.
[ترجمه ترگمان]پلیس اونو تحت نظر گرفته
[ترجمه گوگل]پلیس نظارت کرده است

پیشنهاد کاربران

رصد

پایش

مدار بسته

نظارت مخفی

جاسوسی

کنترل

پی گیری

توجه و پاییدن و تحت نظر داشتن چیزی

زیر نظر گرفتن چیزی یا کسی توسط پلیس ( خصوصا وقتی انتظار میره جرمی اتفاق بیافته )

تجسسی

پاییدن کسی

۱ - تجسس
۲ - پی جویی
۳ - ارزیابی دوره ای


تحت نظر داشتن کسی یا چیزی

under surveillance : under control

تحت نظر


کلمات دیگر: