کلمه جو
صفحه اصلی

trailing edge


(ملخ و باله ی هواپیما) پس تیغه، انتهای تیغه پروانه موتور وغیره

انگلیسی به فارسی

لبه پشتی


انتهای تیغه پروانه موتور وغیره


لبه عقب، لبه پشتی، انتهای تیغه پروانه موتور و غیره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the back edge of an airfoil or propeller blade.

• (in airplanes) rear edge of the propeller blade or airfoil

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] لبه پسین قسمت اصلی پایین رونده پالس .
[پلیمر] لبه فرار

جملات نمونه

1. Yellow rump and pale chestnut underwing with black trailing edge especially noticeable in flight.
[ترجمه ترگمان]گوشت گوسفند زرد و بلوط سفید با لبه سیاه به خصوص در پرواز جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]ریشه زرد و شاه بلوط رنگ پریده با لبه های سیاه و سفید به ویژه در پرواز قابل توجه است

2. The full length of unsupported trailing edge on the comparatively deep cone will vibrate at considerable amplitude.
[ترجمه ترگمان]طول کامل لبه کشیده پشتیبانی نشده در مخروط نسبتا عمیق با دامنه قابل توجهی نوسان خواهد کرد
[ترجمه گوگل]طول کامل لبه عقب غیر قابل پشتیبانی در مخروط نسبتا عمیق در دامنه قابل توجهی ارتعاش می کند

3. Trailing edge vibration has been dampened by reinforcement with thin glass fibre rod inserts or mylar overlays, so eliminating excessive noise.
[ترجمه ترگمان]ارتعاشات لبه برشی از طریق تقویت با استفاده از میله نازک الیاف شیشه ای و یا روکش های mylar مرطوب شده است، به طوری که نویز اضافی را از بین می برد
[ترجمه گوگل]لرزش لبه لبه دار توسط تقویت با درجهای نازک فیبر شیشه ای و یا مورال، و از بین بردن سر و صدایی بیش از حد، تضعیف شده است

4. Split trailing edge flaps were fitted for use on landing only.
[ترجمه ترگمان]flaps trailing را فقط برای فرود آمدن از فرود آماده کرده بودند
[ترجمه گوگل]تنها لبه های لبه لبه ی شکاف فقط برای فرود استفاده شد

5. Being in compression, the trailing edge hoops retained a natural shape.
[ترجمه ترگمان]بودن در فشرده سازی، حلقه های لبه کشیده شکل طبیعی خود را حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]در فشرده سازی، لبه های عقب، یک شکل طبیعی را حفظ می کنند

6. Other designers were also on the track of trailing edge resonance.
[ترجمه ترگمان]طراحان دیگر نیز در مسیر تشدید edge قرار داشتند
[ترجمه گوگل]طراحان دیگر نیز در پی تشدید لبه های پایینی قرار داشتند

7. When the trailing edge crosses the reverse will happen.
[ترجمه ترگمان]وقتی حاشیه trailing از مسیر معکوس عبور می کند، اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که لبه عقب عبور می کند، معکوس اتفاق خواهد افتاد

8. Leading edge and trailing edge means the function of the dimmer.
[ترجمه ترگمان]لبه اصلی و لبه پشتی به معنی تابع شدن dimmer است
[ترجمه گوگل]لبه رهبری و لبه عقب به معنای عملکرد کم نور است

9. In addition, trailing edge symmetrical jet has little influence on the position of the vortex axis.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک جت متقارن کناری تاثیر اندکی بر موقعیت محور vortex دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جت متقارن تسلیم لبه تاثیر کمی بر موقعیت محور گرداب دارد

10. Interesting values may be expected from the trailing edge, the profile centre and the leading edge.
[ترجمه ترگمان]مقادیر جالب ممکن است از لبه پشتی، مرکز پروفیل و لبه پیشرو انتظار رود
[ترجمه گوگل]از مقادیر جالب، محدوده نمایه و لبه پیشرو انتظار می رود که ارزش های جالب توجه باشد

11. Trailing edge blowing wake management technology was adopted to improve the flow of stator wake.
[ترجمه ترگمان]لبه Trailing که فن آوری مدیریت بیدار را راه اندازی می کند برای بهبود جریان بیدار استاتور استفاده شده است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی مدیریت لبه های دمبرگ پیشرفته برای بهبود جریان استاتور پس از اتمام است

12. Also called Tail edge, Trailing edge.
[ترجمه ترگمان]هم چنین لبه ای دم باریک و لبه Trailing نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]همچنین لبه دم، لبه تریل نامیده می شود

13. Heat transfer in channel for trailing edge of turbine blade with pin - fin arrays is studied numerically.
[ترجمه ترگمان]انتقال حرارت در کانال برای لبه پره توربین با آرایه پین - فین به صورت عددی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]انتقال گرما در کانال برای لبه های خالی تیغه توربین با آرایه های پین با استفاده از عددی بررسی می شود

14. In flight forewing almost all white with black tip and trailing edge.
[ترجمه ترگمان]در پرواز با نوک سیاه و حاشیه سیاه تقریبا سفید شده بود
[ترجمه گوگل]در پرواز پیشروی تقریبا تمام سفید با نوک سیاه و لبه عقب

15. Some blades are flat, but the Ransome has a slight feather down on the trailing edge.
[ترجمه ترگمان]بعضی از تیغه ها مسطح هستند، اما the یک پری کوچولو روی لبه کشیده دارد
[ترجمه گوگل]بعضی از تیغه های مسطح هستند، اما Ransome دارای یک لبه جانبی در لبه عقب است

پیشنهاد کاربران

trailing edge ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: لبۀ فرار
تعریف: لبۀ عقب ماهیوار


کلمات دیگر: