کلمه جو
صفحه اصلی

disable


معنی : عیب دار کردن، عاجز کردن، ناتوان کردن، از کار انداختن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن
معانی دیگر : معلول کردن، ناقص العضو کردن، آکمند کردن

انگلیسی به فارسی

ناتوان کردن، ازکارانداختن، عاجز کردن، زله کردن، (حقوق) فاقد صلاحیت قانونی کردن


ناتوان ساختن، از کار انداختن


غیر فعال کردن، از کار انداختن، ناتوان کردن، ناتوان ساختن، عاجز کردن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن، عیب دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• make unable; disqualify; mutilate; deactivate a hardware or software operation (computers)
if something disables you, it injures you physically or mentally and severely affects your life.
if someone disables a piece of equipment or machinery, they cause so much damage to it that it no longer works properly and is unlikely to do so again.
see also disabled.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] از کار انداختن ؛ ناتوان ساختن
[بهداشت] معلول

مترادف و متضاد

render inoperative; cripple


عیب دار کردن (فعل)
debase, blemish, addle, damage, cripple, deform, deteriorate, disable, flaw, disimprove

عاجز کردن (فعل)
annoy, hassle, harass, bay, disable, importune, weaken, make unable

ناتوان کردن (فعل)
invalidate, disable, debilitate, invalid, enervate, gruel

از کار انداختن (فعل)
paralyze, disable, knock up, jade, devitalize, devitalise, petrify

ناتوان ساختن (فعل)
disable, incapacitate

زله کردن (فعل)
disable

فاقد صلاحیت قانونی کردن (فعل)
disable

Synonyms: attenuate, batter, blunt, damage, debilitate, disarm, disenable, disqualify, enervate, enfeeble, exhaust, hamstring, handicap, harm, hock, hogtie, hurt, immobilize, impair, incapacitate, invalidate, kibosh, knock out, maim, mangle, mar, mutilate, muzzle, paralyze, pinion, prostrate, put out of action, render incapable, ruin, sabotage, sap, shatter, shoot down, spoil, take out, throw monkey wrench in, total, unbrace, undermine, unfit, unstrengthen, weaken, wreck


Antonyms: aid, assist, enable, help, improve


جملات نمونه

1. The virus will disable your computer.
[ترجمه ترگمان]ویروس کامپیوتر شما را غیرفعال می کند
[ترجمه گوگل]این ویروس کامپیوتر شما را غیرفعال می کند

2. One bomb can disable a ship.
[ترجمه ترگمان]یک بمب می تواند کشتی را از کار بیاندازد
[ترجمه گوگل]یک بمب می تواند کشتی را غیرفعال کند

3. These guns will destroy or disable any incoming missile.
[ترجمه ترگمان]این اسلحه ها ممکنه هر موشک رو از کار بندازن یا از کار بندازن
[ترجمه گوگل]این اسلحه هر موشک ورودی را از بین می برد یا غیر فعال می کند

4. Disable the alarm system and then enter the building.
[ترجمه ترگمان]از کار انداختن سیستم آژیر و سپس وارد ساختمان
[ترجمه گوگل]سیستم آلارم را غیرفعال کنید و سپس ساختمان را وارد کنید

5. Somehow, the robbers were able to disable the gallery's alarm system.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، دزدا می تونستن سیستم امنیتی گالری رو از کار بندازن
[ترجمه گوگل]به هر حال، دزدان توانستند سیستم آلارم گالری را غیرفعال کنند

6. It is these very services which can disable people, limiting the amount of real choice they have in their lives.
[ترجمه ترگمان]این همان خدماتی است که افراد را غیرفعال می کند و میزان انتخاب واقعی آن ها را محدود می کند
[ترجمه گوگل]این بسیار خدماتی است که می تواند افراد را غیرفعال کند، محدود کردن میزان انتخاب واقعی آنها در زندگی آنها

7. We must not disable or marginalise them in a society that increasingly seems interested only in the successful.
[ترجمه ترگمان]ما نباید آن ها را در جامعه ای که به طور فزاینده ای به موفقیت علاقه مند هستند، غیرفعال یا اخراج کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید آنها را در یک جامعه غیرفعال یا حاشیه نشینی کنیم که به طور فزاینده به نظر می رسد تنها در موفقیت موفق شود

8. Why do disable people need medicine?
[ترجمه ترگمان]چرا آدما دارو لازم دارن؟
[ترجمه گوگل]چرا افراد غیرفعال به دارو نیاز دارند؟

9. Car-owners disable their vehicles every time they park.
[ترجمه ترگمان]صاحبان خودرو هر بار که پارک می کنند وسایل نقلیه خود را غیرفعال می کنند
[ترجمه گوگل]صاحبان خودرو هر بار که پارک می کنند، وسایل نقلیه خود را غیر فعال می کنند

10. Puts a mask over this element to disable user interaction. Requires core. css. This method can only be applied to elem. . .
[ترجمه ترگمان]یک ماسک روی این عنصر می گذارد تا تعامل کاربر را غیرفعال کند نیازمند هسته است css این روش را تنها می توان برای elem ها اعمال کرد
[ترجمه گوگل]یک ماسک را روی این عنصر برای غیر فعال کردن تعامل کاربر قرار می دهد نیاز به هسته CSS این روش فقط برای elem اعمال می شود

11. Job applications from disable workers poured in at a staggering rate.
[ترجمه ترگمان]کاربردهای شغلی از غیر فعال کردن کارگران با نرخ سرسام آور کار می کردند
[ترجمه گوگل]درخواست های شغلی از کارگران غیرفعال که در میزان قابل ملاحظه ای قرار می گیرند

12. Disable all unused channels such as those named SYSTEM. DEF. * and SYSTEM. AUTO. *, by setting MCAUSER('nobody').
[ترجمه ترگمان]از کار انداختن همه کانال های استفاده نشده مانند سیستم به نام سیستم def و سیستم اتومبیل *، با تنظیم MCAUSER (هیچ کس)
[ترجمه گوگل]غیر فعال کردن کلیه کانال های استفاده نشده مانند SYSTEM SYSTEM DEF * و سیستم خودکار * با تنظیم MCAUSER (هیچ کس)

13. These diseases blind, maim, disfigure, debilitate, and disable.
[ترجمه ترگمان]این بیماری ها کور، ناقص کردن، تغییر دادن، debilitate کردن و از کار انداختن هستند
[ترجمه گوگل]این بیماری ها نابینا، جسور، ناتوان کننده، ناتوان کننده و غیرفعال است

14. We've added a checkbox to enable/disable AutoSave, and also a field to set the timing interval.
[ترجمه ترگمان]ما یک چک باکس را برای فعال کردن \/ از کار انداختن autosave و همچنین یک میدان برای تنظیم فواصل زمانی اضافه کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما علامت جعبه ای برای فعال / غیرفعال AutoSave اضافه کرده ایم و همچنین یک فیلد برای تنظیم فاصله زمانی

Heavy financial losses are disabling him from fulfilling his plans.

زیان‌های مالی سنگین او را از انجام نقشه‌های خود عاجز کرده است.


We disabled two enemy tanks.

ما دو تانک دشمن را از کار انداختیم.


A car accident disabled him for life.

تصادف اتومبیل او را برای تمام عمر معلول کرد.


پیشنهاد کاربران

معلول

معلول کردن

متوجه اش شدم ممنون ممنون
معنی DISABLED
انجام نشده - ناتوان - نشدنی


کلمات دیگر: