circumference

معنی : پیرامون، محیط، محیط دایره

معانی دیگر : چنبر، پرهون، دور، طول دور هر چیز

انگلیسی به فارسی

پیرامون، محیط

محیط، محیط دایره، پیرامون

محدوده، محیط، محیط دایره، پیرامون

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: the outer boundary of a circle or other curvilinear figure or area; perimeter.
• مترادف: perimeter
• مشابه: border, circuit, compass, outline, periphery, rim

• (2) تعریف: the length of such a line or boundary; distance around something.
• مترادف: perimeter
• مشابه: girth

• outer boundary of a circular area, perimeter
the circumference of a circle, place, or round object is the distance around its edge.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] محیط، پیرامون
[نساجی] محیط
[ریاضیات] دوره، طول محیط، محیط، پیرامون، پیرامون دایره، محیط دایره، طول محیط دایره، دور

مترادف و متضاد

پیرامون (اسم)

perimeter, circumference, ambit, periphery, environs, skirt, apis, outline

محیط (اسم)

ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

محیط دایره (اسم)

circle, circumference

edge, perimeter

Synonyms: ambit, border, boundary, bounds, circuit, compass, confines, extremity, fringe, girth, limits, lip, margin, outline, periphery, rim, verge

Antonyms: inside, interior, middle

جملات نمونه

1. the circumference of the dome is one hundred meters

پیرامون گنبد صد متر است.

2. he went walking around the circumference of the park every morning

هر صبح دور پارک پیاده روی می کرد.

3. It's a mile round the circumference of the field.

[ترجمه ترگمان]یک مایل دور میدان است
[ترجمه گوگل]این یک مایل دور از حوزه است

4. The diameter and the circumference of a circle correlate.

[ترجمه ترگمان]قطر و محیط دایره با یکدیگر همبستگی دارند
[ترجمه گوگل]قطر و محدوده یک دایره همبستگی دارد

5. The earth's circumference is more than 40000 kilometres.

[ترجمه ترگمان]محیط زمین بیش از ۴۰۰۰۰ کیلومتر است
[ترجمه گوگل]محدوده زمین بیش از 40000 کیلومتر است

6. The island is 5 km in circumference.

[ترجمه ترگمان]این جزیره برابر با ۵ کیلومتر است
[ترجمه گوگل]جزیره در 5 کیلومتری است

7. The circumference of the earth is almost 25000 miles/The earth is almost 25000 miles in circumference.

[ترجمه ترگمان]محیط زمین به ۲۵۰۰۰ میل می رسد \/ زمین تقریبا ۲۵ مایل در محیط است
[ترجمه گوگل]محدوده زمین تقریبا 25000 مایل است زمین تقریبا 25000 مایل فاصله دارد

8. The island is only nine miles in circumference.

[ترجمه ترگمان]جزیره فقط ۹ مایل دور است
[ترجمه گوگل]جزیره تنها 9 مایل در محدوده است

9. Draw a circle 30 centimetres in circumference.

[ترجمه ترگمان]یک دایره ۳۰ سانتیمتر را در محیط رسم کنید
[ترجمه گوگل]یک دایره را در حدود 30 سانتی متر بکشید

10. The lake is thirty li in circumference.

[ترجمه ترگمان]محیطش سی li است
[ترجمه گوگل]دریاچه سی لی است که در آن قرار دارد

11. Early mapmakers often underestimated the earth's circumference.

[ترجمه ترگمان]mapmakers اولیه اغلب محیط زمین را دست کم می گرفتند
[ترجمه گوگل]نقشهداران اولیه اغلب دور زمین را زیر سؤال می برند

12. Then place the point on the circumference of the circle and make an arc as shown.

[ترجمه ترگمان]سپس نقطه را روی محیط دایره قرار دهید و همانطور که نشان داده شده است، قوس ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]سپس نقطه را در محدوده دایره قرار دهید و قوس را همانطور که نشان داده شده انجام دهید

13. There are columns around the circumference of the Sanctuary, and various marble incrustations cover the inner walls.

[ترجمه ترگمان]ستون هایی در اطراف محیط پناه گاه وجود دارد و incrustations های مختلف مرمر، دیواره ای داخلی را پوشش می دهند
[ترجمه گوگل]ستون هایی در اطراف محوطه ی حرم وجود دارد و دیوارهای داخلی آن را پوشش می دهد

14. The center and circumference of all democracy!

[ترجمه ترگمان]مرکز و محیط همه دموکراسی!
[ترجمه گوگل]مرکز و دوران تمام دموکراسی!

He went walking around the circumference of the park every morning.

هر صبح دور پارک پیاده‌روی می‌کرد.

The circumference of the dome is one hundred meters.

پیرامون گنبد صد متر است.

کلمات دیگر: