کلمه جو
صفحه اصلی

hygiene


معنی : بهداشت، حفظ الصحه، علم بهداشت
معانی دیگر : پاکیزگی، نظافت، بهداشت شناسی (علم سلامتی و حفظ آن و پیشگیری)

انگلیسی به فارسی

علم بهداشت، بهداشت، حفظ الصحه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the science concerned with promoting health and preventing illness.

(2) تعریف: practices and conditions, such as cleanliness, that tend to promote health and prevent illness.

• branch of science which promotes the preservation of health and the prevention of illness; practices which promote health and cleanliness
hygiene is the practice of keeping yourself and your surroundings clean, especially to avoid illness or the spread of diseases.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] بهداشت - علم بهداشت

مترادف و متضاد

بهداشت (اسم)
hygiene, hygienics

حفظ الصحه (اسم)
hygiene

علم بهداشت (اسم)
hygiene, hygienics

cleanliness


Synonyms: healthful living, hygienics, preventive medicine, public health, regimen, salutariness, sanitation, wholesomeness


Antonyms: dirtiness, filth, foulness


جملات نمونه

1. personal hygiene
پاکیزگی شخصی،پاکیزگی بدنی

2. personal hygiene
بهداشت فردی

3. oral hygiene
بهداشت دهان

4. for the sake of hygiene
به خاطر حفظ سلامتی

5. infant mortality was high because of poor hygiene
مرگ و میر کودکان بخاطر بهداشت بد زیاد بود.

6. in this hospital they follow high standards of hygiene
در این بیمارستان از معیارهای بهداشتی سطح بالا پیروی می شود.

7. Wash regularly to ensure personal hygiene.
[ترجمه ترگمان]مرتب بشویید تا بهداشت فردی را تضمین کنید
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از سلامت شخصی، به طور منظم شستشو دهید

8. This handbook is a neat epitome of everyday hygiene.
[ترجمه ترگمان]این کتابچه راهنمای تمیز و تمیز از بهداشت روزمره است
[ترجمه گوگل]این کتاب یک چهره شفاف از بهداشت روزمره است

9. You must be scrupulous about hygiene when you're preparing a baby's feed.
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول آماده کردن غذای بچه هستی باید به بهداشت وسواس داشته باشی
[ترجمه گوگل]هنگام تهیه غذای کودک، باید در مورد بهداشتی مراقب باشید

10. Poor hygiene led to high mortality among children.
[ترجمه ترگمان]بهداشت ضعیف منجر به مرگ و میر بالای کودکان شد
[ترجمه گوگل]بهداشت خوب منجر به مرگ و میر بالا در میان کودکان شد

11. In the interests of hygiene, please do not smoke in this shop.
[ترجمه ترگمان]در مورد بهداشت، لطفا در این فروشگاه سیگار نکشید
[ترجمه گوگل]به نفع بهداشت، لطفا در این فروشگاه سیگار نکشید

12. His job title is Chief Hygiene Operative.
[ترجمه ترگمان]عنوان شغل او Operative بهداشتی است
[ترجمه گوگل]عنوان شغل او عملیات بهداشتی ارشد است

13. She wasn't very fastidious about personal hygiene.
[ترجمه ترگمان]او در مورد بهداشت شخصی خیلی سختگیر نبود
[ترجمه گوگل]او در مورد بهداشت شخصی بسیار دلگرم نبود

14. Good hygiene helps to minimize the risk of infection.
[ترجمه ترگمان]بهداشت خوب به کاهش خطر عفونت کمک می کند
[ترجمه گوگل]بهداشت خوب به کاهش خطر ابتلا به عفونت کمک می کند

15. For reasons of hygiene, we had to cut our fingernails really short.
[ترجمه ترگمان]به خاطر بهداشت، مجبور بودیم ناخن هامون رو کوتاه کنیم
[ترجمه گوگل]به دلایل بهداشت، مجبور شدیم ناخنهایمان را واقعا کوتاه کنیم

16. Their course of study includes elementary hygiene and medical theory.
[ترجمه ترگمان]دوره تحصیلی آن ها شامل بهداشت اولیه و تئوری پزشکی است
[ترجمه گوگل]دوره مطالعه آنها شامل بهداشت عمومی و تئوری پزشکی است

In this hospital they follow high standards of hygiene.

در این بیمارستان از معیارهای بهداشتی سطح بالا پیروی می‌شود.


for the sake of hygiene

به‌خاطر حفظ سلامتی


Infant mortality was high because of poor hygiene.

مرگ و میر کودکان به‌خاطر بهداشت بد زیاد بود.


personal hygiene

پاکیزگی شخصی، پاکیزگی بدنی


پیشنهاد کاربران

پاکیزگی و بهداشت و نظافت

Feminine hygiene
= نوار بهداشتی

بهروز جان feminine hygiene یعنی بهداشت زنان که شامل کاپ قاعدگی ( menstrual cup ) تامپون ( Tampon ) و نواربهداشتی ( female gasket ) میشه. 🐣

بهداشت___

مثال: poor hygiene : بهداشت سطح پایین

hygiene ( علوم سلامت )
واژه مصوب: بهداشت
تعریف: اصول و قوانین ناظر بر حفظ سلامت و رعایت آنها


کلمات دیگر: