معنی : دسته، خیز، دکمه سر دست، گل میخ، داربست، اسب تخمی، اراستن، نشاندن، مرصع کردن، میخ زدن، پر کردن
معانی دیگر : پراکنده بودن، مزین بودن به، گلمیخ (هر نوع فلز میخ مانند که برای تزئین به چرم و غیره می زنند)، قپه، دکمه دو سر، (خانه های چوبی) هریک از تیرهای عمودی توی دیوار، (تایر یخ شکن) میخ، پیچ دو سردنده، پیچ بی سر، پیچ دو سر رزوه، شمع فلزی، میله ی شمع، با گل میخ آراستن، قپه دار کردن، نشان کردن یا شدن، وابسته به اسب یا دام تخمی، ویژه ی اصلاح نژاد، گروه اسب های تخم گیری یا اصلاح نژاد، اسب های تخمی، محل اسب های تخم گیری، اسب تخم گیری، اسب اصلاح نژاد، برز اسب (studhorse هم می گویند)، برز گاو، ورزاو، گاو تخمی، (نر) جانور ویژه ی اصلاح نژاد، دام تخمی، (عامیانه) مرد حشری، مرد پر شهوت و زن خواه، شهوتی، (مخفف) stud poker، حیوانی که برای اصلاح نژاد نگهداری میشود، می زدن