کلمه جو
صفحه اصلی

counselling

انگلیسی به فارسی

مشاوره، رهنمود، اندرز، مشورت


انگلیسی به انگلیسی

• consulting, advising
counselling is the activity of giving people advice as part of your job.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] مشاوره

جملات نمونه

1. Many churches provide excellent pastoral counselling.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کلیساها counselling عالی ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلیساها مشاوره خویشاوندی را ارائه می دهند

2. Group counselling is used as an alternative idea to punishment.
[ترجمه ترگمان]مشاوره گروهی به عنوان یک ایده جایگزین برای مجازات استفاده می شود
[ترجمه گوگل]مشاوره گروهی به عنوان یک ایده جایگزین برای مجازات استفاده می شود

3. Counselling acted as a curb on his violent behaviour.
[ترجمه ترگمان]مشاوره، به عنوان یک مبارزه با رفتار خشونت آمیز خود عمل کرد
[ترجمه گوگل]مشاوره به عنوان محدودیت در رفتار خشونت آمیز خود عمل کرد

4. Counselling is helping him work through this trauma.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاوره به او کمک می کند تا از طریق این آسیب کار کند
[ترجمه گوگل]مشاوره به او کمک می کند تا از طریق این تروما کار کند

5. Counselling helped her come to terms with her grief.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاور به او کمک کرد تا با غم و اندوه خود کنار بیاید
[ترجمه گوگل]مشاوره به او کمک کرد تا با غم و اندوه او مقابله کند

6. Counselling can teach people to handle negative emotions such as fear and anger.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاوره می تواند به مردم آموزش دهد که احساسات منفی مثل ترس و عصبانیت را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]مشاوره می تواند به افراد آموزش دهد تا احساسات منفی مانند ترس و خشم را اداره کنند

7. My job involves counselling unemployed people on/about how to find work.
[ترجمه ترگمان]شغل من شامل مشاوره افراد بی کار در مورد چگونگی یافتن کار است
[ترجمه گوگل]شغل من شامل مشاوره بیکاران در / در مورد چگونگی پیدا کردن کار است

8. The counselling helped Dan to put the past behind him.
[ترجمه ترگمان]این مشاور به دن کمک کرد تا گذشته را پشت سرش بگذارد
[ترجمه گوگل]مشاوره به Dan کمک کرد تا گذشته را پشت سرش بگذارد

9. Counselling should encourage reflection on the past.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاوره باید انعکاس را در گذشته تشویق کند
[ترجمه گوگل]مشاوره باید بازتابی در گذشته داشته باشد

10. Marriage counselling depends on both parties' willingness to try to solve problems.
[ترجمه ترگمان]مشاوره ازدواج به هر دو طرف تمایل دارد تا مشکلات را حل کند
[ترجمه گوگل]مشاوره ازدواج بستگی به تمایل هر دو طرف برای سعی در حل مسائل دارد

11. Counselling was given as a primary therapy for depression.
[ترجمه ترگمان]به مشاوره مشاوره اولیه برای افسردگی داده شد
[ترجمه گوگل]مشاوره به عنوان درمان اصلی برای افسردگی داده شد

12. They offer a free counselling service which can offer help and advice on legal matters.
[ترجمه ترگمان]آن ها خدمات مشاوره ای رایگان عرضه می کنند که می تواند به ارائه کمک و مشاوره در مورد مسائل قانونی کمک کند
[ترجمه گوگل]آنها خدمات مشاوره ای رایگان ارائه می دهند که می توانند در مورد مسائل قانونی کمک و مشاوره ارائه دهند

13. Trust is a sine qua non for any counselling.
[ترجمه ترگمان]اعتماد یک امر ناگزیر برای هر مشاوره است
[ترجمه گوگل]اعتماد یک شرط سینمایی برای هر گونه مشاوره است

14. Counselling can help to achieve greater self-awareness.
[ترجمه ترگمان]مشاوره مشاوره می تواند به کسب آگاهی بیشتر کمک کند
[ترجمه گوگل]مشاوره می تواند به دستیابی به خودآگاهی بیشتر کمک کند

15. They are offered very little counselling or support.
[ترجمه ترگمان]آن ها به آن ها مشاوره یا حمایت بسیار کمی می دهند
[ترجمه گوگل]آنها مشاوره یا پشتیبانی بسیار کمی ارائه می دهند

پیشنهاد کاربران

مشاوره


کلمات دیگر: