1. He has already caused apoplexy with his books on class and on war.
[ترجمه ترگمان]او قبلا دچار سکته قلبی شده و در جنگ و در جنگ کشته شده است
[ترجمه گوگل]او قبلا با کتابهایش در کلاس و در جنگ دست داشته است
2. Her father was taken off by an apoplexy.
[ترجمه Cutemoon] پدرش سکته کرد و مرد.
[ترجمه ترگمان]پدرش سکته کرد
[ترجمه گوگل]پدرش توسط یک آپولکی برداشته شد
3. It is clearly a massive apoplexy.
[ترجمه Cutemoon] او دچار خونریزی شدیدی شده است
[ترجمه ترگمان]مسلما سکته بزرگی است
[ترجمه گوگل]به وضوح یک آپولیت عظیم است
4. Amiss wondered if apoplexy would ensue, but all that followed was silence.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا ممکن است سکته منجر شود، اما تنها چیزی که به دنبالش بود سکوت بود
[ترجمه گوگل]عصیان می دانست که آیا آپوپلی به وجود می آید یا نه، اما همه این دنبال شد سکوت بود
5. Apoplexy struck him down.
[ترجمه Cutemoon] سکته او را از پا دراورد!
[ترجمه ترگمان]Apoplexy به او ضربه زد
[ترجمه گوگل]آپوپلیکی او را رد کرد
6. It was enough to give you apoplexy.
[ترجمه ترگمان]برای سکته کافی بود
[ترجمه گوگل]کافی بود که به شما آپوپسی بدهد
7. It also provoked apoplexy among King Bhumibol's courtiers, says a palace source.
[ترجمه ترگمان]یک منبع کاخ می گوید که همچنین باعث ایجاد سکته در بین درباریان شاه Bhumibol شده است
[ترجمه گوگل]همچنین یک منبع قصر می گوید که این امر همچنین در میان حاکمان پادشاه بمبئول باعث اختلاف بین دو طرف شد
8. Objective : To probe the relativity of acute apoplexy of yang syndrome and plasm cholecystokinin ( CCK ).
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی نسبیت شدید سندرم یانگ و plasm cholecystokinin (CCK)
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی نسبیت آپوپنی حاد سندرم یانگ و کولسیستوکینین پلاسمای (CCK)
9. The old man died of apoplexy.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد سکته کرد
[ترجمه گوگل]پیر مرد از آپوپتیک درگذشت
10. Methods 49 cases of subacute pituitary apoplexy (27 males and 22 females) underwent resection of pituitary adenoma via subfrontal approach, pterion approach, nasal-sphenoidal approach respectively.
[ترجمه ترگمان]روش های ۴۹ مورد of هیپوفیز (۲۷ مرد و ۲۲ جنس)به ترتیب از روش subfrontal، رویکرد pterion، روش nasal - sphenoidal به ترتیب pituitary و هیپوفیز عبور کردند
[ترجمه گوگل]روش ها: 49 مورد از موارد آپوپلوکائی هیپوفیای زیر حاد (27 مرد و 22 زن) تحت عمل جراحی آدنوم هیپوفی قرار گرفتند که از طریق رویکرد زیرفلزی، رویکرد پتریون، رویکرد بینی اسفنوئیدی بود
11. Such a practice is enough to give some modern scholars apoplexy.
[ترجمه ترگمان]چنین عملی کافی است تا بعضی از دانشمندان معاصر را سکته کند
[ترجمه گوگل]این عمل به اندازه کافی برای ارائه برخی از دانشمندان مدرن است
12. Brian Dennehy, reprising his Broadway role, tackles Willy with bluster and a huge, bellowing presence bordering on apoplexy.
[ترجمه ترگمان]برایان Dennehy که نقش برادوی را بازی می کرد و یلی و یلی را با سرو صدا و presence بزرگ جلوی سکته را داد
[ترجمه گوگل]براون دنیه، نقش خود را در برادوی را بازسازی می کند، ویلی را با بلوز و عظیم و بی رحمانه همراه با آپولکی، مقابله می کند
13. Objective To survey the pathogeny, diagnosis and treatment of corneal apoplexy.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی the، تشخیص و درمان سکته مغزی
[ترجمه گوگل]هدف بررسی پاتوژن، تشخیص و درمان آپوپسی قرنیه
14. The knowledge of the cause and the pathogenesis of the apoplexy before Tang dynasty and Song dynasty focused on exopathic wind.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از علت و بیماری زایی سکته مغزی پیش از سلسله تانگ و سلسله سانگ بر باد exopathic متمرکز بود
[ترجمه گوگل]علت علت و پاتوژنز آپوپتیک قبل از سلسله تانگ و سلسله آهنگ بر روی باد برونگرا متمرکز بود
15. It is argued that supplementingnourishing yin andblood is the essential treatment method of hemorrhagic apoplexy.
[ترجمه ترگمان]بحث می شود که supplementingnourishing یین andblood روش درمان اصلی سکته خون آور است
[ترجمه گوگل]استدلال می شود که تکمیل تغذیه یین و خون، روش درمان ضروری آپوپلوکس هموراژیک است