کلمه جو
صفحه اصلی

ricochet


معنی : کمانه، کمانه کردن، با گلوله کمانه دار زدن
معانی دیگر : (گلوله و غیره)

انگلیسی به فارسی

خوش شانسی، کمانه، کمانه کردن، با گلوله کمانه دار زدن


کمانه، کمانه کردن، با گلوله کمانه دار زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: richochets, ricocheting, ricocheted
• : تعریف: to bounce or skip off a surface at an angle; rebound.
مشابه: bound, glance, skip

- The bullet ricocheted off the driveway and went through the neighbor's front window.
[ترجمه ترگمان] گلوله از راه ماشین رو کما نه کرد و از پنجره جلویی همسایه بیرون رفت
[ترجمه گوگل] گلوله از مسیر راهرو خارج شد و از پنجره جلو همسایه عبور کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a bounce or skip off a surface at an angle; rebound.
مشابه: bound, glance, skip

- The ricochet of a badly hit golf ball was responsible for the large bruise on his leg.
[ترجمه ترگمان] گلوله توپ گلف به شدت ضربه خورد و مسئول کبودی بزرگی روی پایش بود
[ترجمه گوگل] زد و خورد از یک توپ گلف به شدت ضربه مسئولیت کبودی بزرگ بر روی پای او بود

• rebounding motion or deflection of a projectile from a surface
bounce back, rebound or be deflected off of a surface
when a bullet ricochets, it hits a surface and bounces away from it.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] کمانه کردن

مترادف و متضاد

rebound


Synonyms: backfire, boomerang, bounce back, deflect, kick back, recoil, return, snap back, spring back


کمانه (اسم)
ricochet

کمانه کردن (فعل)
ricochet

با گلوله کمانه دار زدن (فعل)
ricochet

جملات نمونه

The bullet ricocheted off the iron door.

گلوله از در آهنین کمانه کرد.


1. He was hit in the arm by a ricochet.
[ترجمه ترگمان] اون با یه تیر به دستش ضربه زده
[ترجمه گوگل]او با دست و پا زدن در دست بود

2. He was hit by a ricochet from a stray bullet.
[ترجمه ترگمان]یه گلوله از یه گلوله خیابونی تیر خورده
[ترجمه گوگل]او توسط یک گلوله ای از یک گلوله محرمانه ضربه زد

3. A woman protester was killed by a ricochet .
[ترجمه ترگمان]یه زن شورشی توسط یه کمانه کشته شد
[ترجمه گوگل]یکی از اعتراض کنندگان زن توسط یک بی کمان کشته شد

4. He was wounded in the shoulder by a ricochet.
[ترجمه ترگمان] اون توسط یه کمانه زخمی شده بو
[ترجمه گوگل]او در یک شانه توسط زدبازی زخمی شد

5. Modern fashion writers interpret this hemline ricochet with sociological spins.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان مد مدرن این hemline ricochet را با چرخش جامعه شناختی تعبیر می کنند
[ترجمه گوگل]نویسندگان مدرن مدرن این کمانه خطی را با چرخشهای جامعه شناختی تفسیر می کنند

6. I heard the shot ricochet, then felt a sudden pain in my leg.
[ترجمه ترگمان]صدای شلیک تیر را شنیدم و بعد دردی ناگهانی در پایم حس کردم
[ترجمه گوگل]من شنیده بود که گلوله کمانه زده، سپس درد ناگهانی در پای من احساس کردم

7. Every day, billions of dollars ricochet around in the globalized economy.
[ترجمه ترگمان]هر روز، میلیاردها دلار در اقتصاد جهانی به چرخش در می آید
[ترجمه گوگل]هر روز، میلیاردها دلار در اقتصاد جهانیشده، بی ارزش است

8. This ricochet process is normal enough.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند ricochet به اندازه کافی نرمال است
[ترجمه گوگل]این فرایند لکه دار به اندازه کافی طبیعی است

9. He was hit by a ricochet.
[ترجمه ترگمان] بهش شلیک کرد
[ترجمه گوگل]او توسط یک خرابکار ضربه زد

10. He was hit by a start bullet by ricochet.
[ترجمه ترگمان]تیر خورده بهش شلیک کرده
[ترجمه گوگل]او توسط یک گلوله آغاز شده توسط دروغ گفتن ضربه

11. Questions ricochet between The Times, Rankin, the manager and the distressed, Titian-tressed singer herself.
[ترجمه ترگمان]سوالاتی که بین تایمز، Rankin، مدیر و the، تیسین - tressed وجود دارد
[ترجمه گوگل]سؤال بزرگی بین The Times، Rankin، مدیر و خواننده تیتانیا، ناراحت کننده است

12. The shots just ricochet off his body like nothin '.
[ترجمه ترگمان]گلوله ها فقط به بدنش کمانه میکنن انگار که هیچی نشده
[ترجمه گوگل]عکسها فقط بدن خود را مانند چیزی غیر از خود میپسندند '

13. Officials fear that if ricochet theory pans out, it could inflame tensions and spark more riots.
[ترجمه ترگمان]مقامات نگران هستند که اگر برنامه ricochet pans شود، ممکن است آتش تنش را شعله ور سازد و باعث بروز آشوب بیشتر شود
[ترجمه گوگل]مقامات می ترسند که اگر نظر سنجی برنزه خالی شود، می تواند تنش ها را افزایش دهد و موجب شورش های بیشتری شود

14. She came bouncing into the room like a ricochet shot.
[ترجمه ترگمان]مثل تیر چراغ برق بالا و پایین می پرید
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک شلیک گلوله ای به اتاق خیره شد

پیشنهاد کاربران

کمانه کردن گلوله


کلمات دیگر: