کلمه جو
صفحه اصلی

climacteric


معنی : بحرانی، دوران یائسگی زن
معانی دیگر : (زندگی انسان) دوران دگرگونی جسمی (به ویژه یائسگی)

انگلیسی به فارسی

کوه نوردی، بحرانی، دوران يائسگي زن


بحرانی، دوران یائسگی زن


انگلیسی به انگلیسی

• critical point; period of great change; decrease in reproductive capacity, menopause

اسم ( noun )
(1) تعریف: in physiology, a period in life of changing or decreasing physical capacities, such as menopause.

(2) تعریف: any critical period or stage.
صفت ( adjective )
مشتقات: climacterical (adj.), climacterically (adv.)
• : تعریف: pertaining to a crucial period or stage.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] یائسگی

مترادف و متضاد

بحرانی (صفت)
acute, critical, exigent, climacteric, decretive, decretory

دوران یائسگی زن (صفت)
climacteric

decisive


Synonyms: acute, climactical, critical, crucial, desperate, dire, paramount, peak


Antonyms: anticlimacteric, anticlimactic, bathetic, indecisive, trivial, undecided


جملات نمونه

1. Objective:to investigate the influence of psychosocial factors to climacteric emotional disorder.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی تاثیر عوامل روانی برای ایجاد اختلال عاطفی
[ترجمه گوگل]هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر عوامل روانشناختی بر اختلالات عاطفی زیستی است

2. Rex's public life was approaching a climacteric.
[ترجمه ترگمان]زندگی عمومی رکس در بحرانی ترین لحظه قرار داشت
[ترجمه گوگل]زندگی عمومی Rex در حال نزدیک شدن به کوه نوردی بود

3. Objective To analyze the factors affecting climacteric syndrome.
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل عوامل موثر بر سندروم غدد
[ترجمه گوگل]هدف بررسی عوامل مؤثر بر سندرم کولومکتیک

4. The climacteric conference approved a draft of the treaty.
[ترجمه ترگمان]در بحرانی ترین لحظه پیش نویس عهدنامه به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]کنفرانس کوهنوردی پیش نویس این معاهده را تصویب کرد

5. Gynecopathy : Irregular Menstruation, Dysmenorrhea, Climacteric Syndrome, Metrorrhagia, Cold in Menstrual Period, Hyperplasia of Mammary Glands, Climacteric Syndrome .
[ترجمه ترگمان]Gynecopathy: Menstruation نامنظم، Dysmenorrhea، سندرم climacteric، Metrorrhagia، سرما در دوره Menstrual، Hyperplasia of Glands، سندرم climacteric
[ترجمه گوگل]گنوکوپاتی قاعدگی نامنظم، دیسمنوره، سندرم Climacteric، Metrorrhagia، سرد در دوره قاعدگی، Hyperplasia از غدد پستان، سندرم Climacteric

6. The climacteric is a pivotal point of the life.
[ترجمه ترگمان]بحرانی ترین لحظه، نقطه محوری حیات است
[ترجمه گوگل]کوه نوردی یک نقطه محوری زندگی است

7. Avocado is typical climacteric fruits, the important influence factor of postharvest losses is physiological property and microbial wastage.
[ترجمه ترگمان]در حالت ایده آل، عامل تاثیر مهم ضایعات postharvest، خاصیت فیزیولوژیکی و ضایعات میکروبی است
[ترجمه گوگل]آووکادو میوه های کوهی معمولی است، عامل مهم تاثیر زیان های پس از برداشت، ویژگی فیزیولوژیکی و ریزش میکروبی است

8. Conclusion: Acupuncture - moxibustion treatment of climacteric syndrome has potential great benefits.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: درمان طب سوزنی - moxibustion در بحرانی ترین مقاطع، مزایای بالقوه زیادی دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری طب سوزی - درمان مکسیبوزیته سندرم کولمکتیک مزایای زیادی دارد

9. Gynecopathy : Irregular Menstruation, Dysmenorrhea Climacteric Syndrome, Metrorrhagia, Cold in Period, Hyperplasia of Mammary Glands, Climacteric Syndrome.
[ترجمه ترگمان]Gynecopathy: Menstruation نامنظم، سندرم Dysmenorrhea Dysmenorrhea، Metrorrhagia، Cold، Period، Hyperplasia of Glands، سندرم climacteric
[ترجمه گوگل]گنوکوپاتی قاعدگی نامنظم، سندرم Climacteric Dysmenorrhea، Metrorrhagia، سرد در دوره، Hyperplasia از غدد پستان، سندرم Climacteric

10. Which symptom does the climacteric syndrome have?
[ترجمه ترگمان]کدام نشانه از علائم بحرانی است؟
[ترجمه گوگل]کدام علامت سندرم کولومکتیک را دارد؟

11. During the climacteric may be a transient burst of RNA synthesis.
[ترجمه ترگمان]در حالت بحرانی ترین رشته از سنتز RNA رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]در طول کلا مککتریک ممکن است سقوط گذرا از سنتز RNA باشد

12. Balance hormone, restrain and improve climacteric.
[ترجمه ترگمان]هورمون تعادل، جلوگیری و پیشرفت در بحرانی ترین لحظه
[ترجمه گوگل]هورمون تعادل، مهار و بهبود کلاسمیکتری

13. Climacteric ripening is characterized by an upsurge in the respiration rate accompanying an autocatalytic ethylene production peak during fruit ripening.
[ترجمه ترگمان]رشد climacteric با صعود ناگهانی در نرخ تنفس همراه با پیک تولید اتیلن در طول رسیدن میوه مشخص می شود
[ترجمه گوگل]رسوب آفتابگردان توسط افزایش در میزان تنفس همراه با اوج تولید اتوکالتی اتیلن در هنگام رسیدن میوه مشخص می شود

14. To discuss some problems involved in male climacteric syndrome.
[ترجمه ترگمان]برای بحث در مورد برخی مشکلات مربوط به سندروم جنین مرداست
[ترجمه گوگل]برای بحث در مورد برخی از مشکلات مربوط به سندرم کولومکتیک مرد

15. Menopausal age is an index to evaluate climacteric features in women.
[ترجمه ترگمان]سن menopausal شاخصی برای ارزیابی ویژگی های متعالی در زنان است
[ترجمه گوگل]سن یائس شاخصی است برای ارزیابی ویژگی های بالینی در زنان

پیشنهاد کاربران

فراز گرا
میوه هایی که پس از برداشت بصورت سبز با تیمار گاز اتیلن به سرعت می رسند ، مثل موز


کلمات دیگر: