کلمه جو
صفحه اصلی

tumbling


معنی : غلت

انگلیسی به فارسی

تکان دادن، غلت


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تلوتلو از دست دادن کنترل در ژیروسکوپ آزاد دو قابه، که به هنگام قرار گرفتن هر دو قاب مرجع در یک صفحه اتفاق می افتد.
[پلیمر] غلتنده

مترادف و متضاد

غلت (اسم)
rolling, tumbling

جملات نمونه

1. the walls are tumbling down
دیوارها در حال فرو ریختن هستند.

2. the fish was jerking and tumbling on the fishing boat's deck
ماهی،روی عرشه ی کشتی ماهی گیری می جنبید و معلق می زد.

پیشنهاد کاربران

قل خوردن، غلت خوردن

غلتنده یا غلت خوردن

tumbling ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: ورزآوری
تعریف: ورز دادن گوشت معمولاً در یک استوانۀ دوّار که در آن قطعات مکرراً روی هم میافتند


کلمات دیگر: