کلمه جو
صفحه اصلی

disembogue


معنی : ریختن، خالی شدن، جاری شدن
معانی دیگر : (به ویژه در مورد رودخانه و نهر) ریختن، خالی شدن یا کردن، ریزش

انگلیسی به فارسی

ریختن، خالی شدن، جاری شدن، ریزش


رها کردن، ریختن، خالی شدن، جاری شدن


انگلیسی به انگلیسی

• discharge or eject water into the sea; debouch

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ریختن، تخلیه تخلیه آب درون یک خروجی یا به دورن یک توده آب گیر، مانند رودی که به اقیانوس می ریزد. مقایسه شود با :bogue .

مترادف و متضاد

ریختن (فعل)
infuse, pour, found, lave, besprinkle, shed, cast, splash, bestrew, strew, decant, dust, melt, disembogue, disgorge

خالی شدن (فعل)
disembogue

جاری شدن (فعل)
pour, rill, stream, run, trill, flux, disembogue, gush, emanate

جملات نمونه

1. those two rivers disembogue themselves into the same lake
آن دو رودخانه به یک دریاچه می ریزند.

Those two rivers disembogue themselves into the same lake.

آن دو رودخانه به یک دریاچه می‌ریزند.



کلمات دیگر: