کلمه جو
صفحه اصلی

font


معنی : خانواده حروف، چشمه، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس
معانی دیگر : (گنجانه ی سنگاب مانندی که آب مقدس یا آب غسل تعمید در آن قرار دارد) فانت، حوضک، (قدیمی) فواره، (چاپ و کامپیوتر ـ مجموعه ی حروفی که از یک نوع و اندازه اند) یک دست حروف یک جور، وات گروه، حو­ غسل تعمید

انگلیسی به فارسی

حوض غسل تعمید، ظرف مخصوص نگه داری آب مقدس، چشمه، ذوب - شکل و نوع کاراکترهای مورد استفاده در نرم افزارها


خانواده حروف


فونت، خانواده حروف، چشمه، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: fontal (adj.)
(1) تعریف: a basin or other receptacle that holds holy water, such as that used for baptizing people.

(2) تعریف: a generous source.
مشابه: repository, vessel, well

(3) تعریف: the oil reservoir in an oil lamp.
اسم ( noun )
• : تعریف: a complete set of type, all of the same size, style, or face.

• typeface, type style (computers); complete set of type (printing); basin in which baptismal water is kept; spring, fountain (archaic)
the font in a church is a bowl which holds the water used for baptisms.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نوع حروف ؛ قلم ؛ فونت ؛ شکل حروف - مجموه ای از حروف، فونت مجموعه ی کاملی از کاراکترها ( شامل حروف بزرگ و کوچک، اعداد، علائم دستوری، علائم مرجع و ....) در شکل و اندازه ای سازگار . اکثر برنامه های نشر رومیزی و واژه پردازها امکان استفاده از بیش از یک فونت را در یک نوشته ایجاد می کنند . استفاده از مجموعه ی حروف شکسته ( اپتالیک ) . و پررنگ، به معنای تغییر فونت در یک نوشته است . نه تغییر حالت حروف .برخی از فونتها مخصوصاً به گونه ای طراحی شده اند که در اندازه ی معینی چاپ شوند . مثلاً اگر چاپگر لیزری شما دارای فونتهای dutchroman هشت نقطه ای و دوازده نقطه ای است . نمی توانید از اندازه های متوسطی، مانند 9 نقطه ای استفاده کنید . ( فونتهای مقیاس پذیر ) امکان رهایی از این محدودیتها را می دهند . زیرا آنها در هر اندازه ای به کر می روند .
[زمین شناسی] فونت، از خصوصیتهای مجموعه متن. فونت مجموعه ای از علایم ریاضی یا حروف را به سبک مخصوصی طرح ریزی میکند

مترادف و متضاد

print type


Synonyms: face, typeface


خانواده حروف (اسم)
font, type font

چشمه (اسم)
well, source, opening, spring, fount, fountain, font, mesh, mineral spring, springhead, wellhead

حوض غسل تعمید (اسم)
font

ذوب (اسم)
fusion, font

ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس (اسم)
font

source


Synonyms: fount, fountain, genesis, origin, root, seed, wellspring


جملات نمونه

1. baptismal font
سنگاب غسل تعمید

2. When you download the font it may be in a compressed format, such as a zip file.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قلم را دانلود می کنید، ممکن است در فرمت فشرده شده، مانند فایل زیپ دار باشد
[ترجمه گوگل]وقتی فونت را دانلود میکنید، ممکن است در فرمت فشرده مانند یک فایل زیپ باشد

3. Font adjustments are made by using the Printer program supplied with your WordPerfect diskettes.
[ترجمه ترگمان]تنظیمات قلم با استفاده از برنامه چاپگر تامین شده با WordPerfect diskettes ایجاد می شوند
[ترجمه گوگل]تنظیمات قلم با استفاده از برنامه چاپگر عرضه شده با دیسکت های WordPerfect شما ساخته می شود

4. The classic font of 1751 with pineapple finial was given by the parish of Melcombe Bingham.
[ترجمه ترگمان]قلم کلاسیک of با آناناس finial توسط بخش of بینگهام ارائه شد
[ترجمه گوگل]فونت کلاسیک 1751 با انتهای نعناع شده توسط کلیسای Melcombe Bingham داده شد

5. The screen and the ornamental woodwork of pulpit, font lid and choir stalls they chopped up for firewood.
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش و the تزیینی منبر، lid و نیمکت های جایگاه همسرایان برای هیزم خرد می شدند
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش و دکوراسیون زینتی کاج، فونت و اصطبل های کور آنها را برای هیزم خرد شده

6. At the font, there is little suffering, except the shock of the water for babies.
[ترجمه ترگمان]در فونت، درد کمی وجود دارد، به جز شوک آب برای کودکان
[ترجمه گوگل]در فونت، رنج کمی وجود دارد، به جز شوک آب نوزادان

7. Say font 3 is enlarged characters and font 4 is italics.
[ترجمه ترگمان]فونت ۳ دارای حروف بزرگ است و فونت ۴ به صورت ایتالیک است
[ترجمه گوگل]بگو فونت 3 کاراکتر بزرگ است و فونت 4 کج است

8. If you double click on one of the font names a sample is displayed on the screen.
[ترجمه ترگمان]اگر روی یکی از نام های فونت کلیک کنید، یک نمونه روی صفحه نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]اگر بر روی یکی از نام فونت دوبار کلیک کنید، یک نمونه روی صفحه نمایش داده می شود

9. There is a central font with marble floor around it.
[ترجمه ترگمان]یک قلم مرکزی با کف مرمر در اطراف آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]فونت مرکزی با کف مرمر اطراف آن وجود دارد

10. Object properties can include font, style type, fill or colour palette.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شی می تواند شامل فونت، سبک سبک، پر کردن یا پالت رنگ باشد
[ترجمه گوگل]خواص شیء می تواند شامل فونت، نوع سبک، پالت رنگ یا رنگ باشد

11. A silver dish like a holy water font was fastened to the seat in front of me.
[ترجمه ترگمان]یک غذای نقره ای مثل آب مقدس آب مقدس روی صندلی جلوی من بسته شد
[ترجمه گوگل]ظرف نقره ای مانند فونت مقدس آب به صندلی جلوی من متصل شد

12. The user can select any screen font he or she prefers and can enter copy in almost any fashion.
[ترجمه ترگمان]کاربر می تواند هر نوع فونت صفحه نمایش را انتخاب کند که او ترجیح می دهد و می تواند به هر شکلی آن را وارد کند
[ترجمه گوگل]کاربر می تواند هر فونت روی صفحه نمایش را ترجیح دهد و می تواند تقریبا به هر شکل کپی کند

13. I want to use Arial as a font and have the text red.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم از Arial به عنوان یک فونت استفاده کنم و متن را قرمز داشته باشم
[ترجمه گوگل]من می خواهم از Arial به عنوان یک فونت استفاده کنم و متن قرمز باشد

14. Just remember to return the font to normal at the point where you want the other font to stop.
[ترجمه ترگمان]فقط به یاد داشته باشید که فونت را در نقطه ای که می خواهید فونت دیگر توقف کند، به حالت عادی باز کنید
[ترجمه گوگل]فقط به یاد داشته باشید که فونت را به طور معمول در نقطه ای که می خواهید فونت دیگر را متوقف کنید بازگردانید

15. This information base is then manipulated using a font descriptor file to generate a particular font.
[ترجمه ترگمان]سپس این پایه اطلاعاتی با استفاده از یک فایل توصیف فونت برای تولید یک فونت خاص دستکاری می شود
[ترجمه گوگل]سپس این پایگاه داده با استفاده از یک فایل توصیفگر فونت برای تولید یک فونت خاص دستکاری می شود

پیشنهاد کاربران

فونت، خط

نوشتار

font ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: قلم 2
تعریف: مجموعه‏ای از نویسه‏های تایپی با طراحی و اندازۀ مشخص


کلمات دیگر: